امر، دستور، حکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود، حکم، وسیله ای دایره ای شکل برای هدایت خودرو، رل فرمان بردن: کنایه از اطاعت کردن فرمان راندن: کنایه از حکومت کردن فرمان دادن: امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن فرمان یافتن: دریافت کردن فرمان، کنایه از مردن
امر، دستور، حُکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود، حُکم، وسیله ای دایره ای شکل برای هدایت خودرو، رل فرمان بردن: کنایه از اطاعت کردن فرمان راندن: کنایه از حکومت کردن فرمان دادن: امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن فرمان یافتن: دریافت کردن فرمان، کنایه از مردن
دستور دادن، امر کردن، معادلی احترام آمیز برای «گفتن» و «بیان کردن» مثلاً جناب عالی فرمودید فردا تشریف نمی آورید، برای دعوت کسی به انجام کاری گفته می شود مثلاً بفرمایید میوه میل کنید، کردن، نمودن، دادن در ترکیب با فعل دیگر مثلاً امر فرمود، میل فرمود، هنگامی گفته می شود که با احترام کسی را دعوت به کاری کنند مثلاً بفرمایید از دهان می افتد، واژۀ مؤدبانه برای انجام دادن کار یا رفتاری مثلاً ایشان ملاحظه فرمودند
دستور دادن، امر کردن، معادلی احترام آمیز برای «گفتن» و «بیان کردن» مثلاً جناب عالی فرمودید فردا تشریف نمی آورید، برای دعوت کسی به انجام کاری گفته می شود مثلاً بفرمایید میوه میل کنید، کردن، نمودن، دادن در ترکیب با فعل دیگر مثلاً امر فرمود، میل فرمود، هنگامی گفته می شود که با احترام کسی را دعوت به کاری کنند مثلاً بفرمایید از دهان می افتد، واژۀ مؤدبانه برای انجام دادن کار یا رفتاری مثلاً ایشان ملاحظه فرمودند
پولی که پیش از کار کردن به مزدور می دهند، بیعانه، پیش بها، برای مثال منم درد تو را با جان خریدار / که ارمون داده ام جان را به بازار (لطیفی- مجمع الفرس - ارمون)
پولی که پیش از کار کردن به مزدور می دهند، بیعانه، پیش بها، برای مِثال منم درد تو را با جان خریدار / که ارمون داده ام جان را به بازار (لطیفی- مجمع الفرس - ارمون)
قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود، در علم شیمی علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود مانند co۲، در علم فیزیک عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند، اسلوب، قاعده
قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود، در علم شیمی علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود مانندِ co۲، در علم فیزیک عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند، اسلوب، قاعده
دهی است از طوس که گفته اند زردشت دو درخت سرو به طالع سعد نشانده بود، یکی در این ده و یکی درکشمر. (انجمن آرا) (آنندراج). نام درست این ده فرمدیا فارمد است. رجوع به فرمد و فارمد و فروند شود
دهی است از طوس که گفته اند زردشت دو درخت سرو به طالع سعد نشانده بود، یکی در این ده و یکی درکشمر. (انجمن آرا) (آنندراج). نام درست این ده فرمدیا فارمد است. رجوع به فرمد و فارمد و فروند شود
نمونه، سرمشق، دستور (واژه فرهنگستان)، رمز، نشان دادن یک اصل یا رابطه ای معین با نمادهای ریاضی، نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری
نمونه، سرمشق، دستور (واژه فرهنگستان)، رمز، نشان دادن یک اصل یا رابطه ای معین با نمادهای ریاضی، نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری