گروهۀ ریسمان ریسیده شده را گویند که بر دوک پیچیده شده باشد. (برهان) : مشغول پنبه چرخ و ندانسته کآفتاب فرموک اخترانش بدزدد زدوکدان. اثیر اخسیکتی. سراپایت یکی گردد چو فرموک چو مردان ترک گیری پنبه و دوک. عطار. ، چوبی را نیز گویند به اندام مخروطی که طفلان ریسمانی را بر آن پیچند و از دست گذارند تا روی زمین به چرخ درآید. (برهان). فرفروک. فرفر. فرفره. بادفر. رجوع به این مدخل ها شود
قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود، در علم شیمی علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود مانندِ co۲، در علم فیزیک عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند، اسلوب، قاعده