- فرخجسته
- فرخ، خجسته، میمون و مبارک
معنی فرخجسته - جستجوی لغت در جدول جو
- فرخجسته
- خجسته، میمون، مبارک،
برای مثال این غم دل برد یک ره چون هزیمت گشت برد / فرخجسته فر فروردین پدید آورد ورد (غضایری - شاعران بی دیوان - ۴۵۸)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خسته، زخمی و بر زمین کشیده شده، برای مثال او می خورد به شادی و کام دل / دشمن نزار گشته و فرخسته (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۵) ، پایمال شده
کوفته پایمال شده
نا میمون، نامیمون، نامبارک
ایستاده، بلند شده
ایستاده، کسی یا چیزی که روی پای خود قرار گرفته باشد، ورپا، برپای، قائم، برپا، سرپا، هج
گره خورده
نحس، شوم، نامبارک، منحوس
خسته، مجروح
جهیده، برآمده بالا آمده، شخص معروف و بزرگ، جمع برجستگان، خوب پسندیده، ممتاز عالی، چست چالاک
جنگ و ستیز، غوغا
فرخشه، نوعی شیرینی که از آرد سفید، شکر، روغن و مغز بادام یا پسته تهیه می کردند، لوزینه
برآمده، بالاآمده، بلندی پیداکرده، بزرگ و معروف
نوعی شیرینی که آن را با آرد شکر روغن و مغز بادام سازند قطائف لوزینه
برجسته و برآمده
Salient, Eminent, Prominent
выдающийся , видный , заметный
eminent, herausragend, auffallend
видатний , помітний
wybitny, wyraźny
杰出的 , 突出的
eminente, proeminente, saliente
eminente, prominente, saliente
eminente, prominente, destacado
éminent, proéminent, saillant
eminent, prominent, opvallend
มีชื่อเสียง , เด่น
terkemuka, menonjol, mencolok
أغلق , إغلاقٌ , يربط
प्रसिद्ध , प्रमुख