معنی برجسته - فرهنگ فارسی عمید
معنی برجسته
- برجسته
- برآمده، بالاآمده، بلندی پیداکرده، بزرگ و معروف
تصویر برجسته
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با برجسته
برجسته
- برجسته
- جهیده، برآمده بالا آمده، شخص معروف و بزرگ، جمع برجستگان، خوب پسندیده، ممتاز عالی، چست چالاک
فرهنگ لغت هوشیار