فرخسته فرخسته خسته، زخمی و بر زمین کشیده شده، برای مِثال او می خورد به شادی و کام دل / دشمن نزار گشته و فرخسته (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۵)، پایمال شده فرهنگ فارسی عمید
فرخشته فرخشته فرخشه، نوعی شیرینی که از آرد سفید، شکر، روغن و مغز بادام یا پسته تهیه می کردند، لوزینه فرهنگ فارسی عمید
فرخجسته فرخجسته خجسته، میمون، مبارک، برای مِثال این غم دل برد یک ره چون هزیمت گشت بَرْد / فرخجسته فر فروردین پدید آورد وَرد (غضایری - شاعران بی دیوان - ۴۵۸) فرهنگ فارسی عمید