جدول جو
جدول جو

معنی فت - جستجوی لغت در جدول جو

فت
ریز ریز کردن، شکافتن سنگ را، در هم شکسته خرد، پراکند فراوان یا فت و فراوان. بسیار بسیار زیاد: میوه در آنجا فت و فراوانست
فرهنگ لغت هوشیار
فت
((فَ))
فت و فراوان، بسیار زیاد
تصویری از فت
تصویر فت
فرهنگ فارسی معین
فت
فت پا، فت پا مثلاً در ورزش در کشتی فنی برای خواباندن حریف به پشت که در آن کشتی گیر در سرپا یک پای خود را به پشت پای حریف زده و آن را بالا می برد
تصویری از فت
تصویر فت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فتوی
تصویر فتوی
دادستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتوا دادن
تصویر فتوا دادن
فتودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتوا
تصویر فتوا
دادستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتنه
تصویر فتنه
آشوب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتح
تصویر فتح
گشایش، پیروزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتوت
تصویر فتوت
(پسرانه)
جوانمردی، بخشندگی، سخاوت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتنه
تصویر فتنه
(دخترانه)
شورش، طغیان، مفتون، عاشق، دلداده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتحعلی
تصویر فتحعلی
(پسرانه)
مرکب از فتح (پیروزی) + علی (بلندمرتبه)، نام دومین پادشاه قاجار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتح الله
تصویر فتح الله
(پسرانه)
پیروزی خدا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتح الدین
تصویر فتح الدین
(پسرانه)
پیروزی در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتانه
تصویر فتانه
(دخترانه)
بسیار زیبا و دلفریب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتاح
تصویر فتاح
(پسرانه)
گشاینده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فتودن
تصویر فتودن
فتوا دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتوا خواهی
تصویر فتوا خواهی
استفتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتن
تصویر فتن
شمایل، حالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتانه
تصویر فتانه
مؤنث واژۀ فتان، زیبا و دل فریب، با زیبایی و دل فریبی مثلاً فتان وخرامان وارد شد، شیطان، بسیار فتنه انگیز و فتنه جو، دزد، راهزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتح الباب
تصویر فتح الباب
فتح باب، کنایه از آغاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتوحات
تصویر فتوحات
پیروزی ها، کشورگشایی ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتالنده
تصویر فتالنده
افشاننده، پراکنده کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتاح
تصویر فتاح
گشاینده، از صفات خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتوگرافی
تصویر فتوگرافی
عکّاسی، علم وفن گرفتن عکس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فترت
تصویر فترت
سستی، کندی، بازماندگی، ضعف، زمانی که حکومت یا دولتی از میان رفته و هنوز دولت دیگری به جای آن برقرار نشده، مدت و فاصلۀ میان دو واقعه، به ویژه مدت تعطیل مجلس شورا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتوت
تصویر فتوت
جوانی، جوانمردی، سخا، کرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتنه انداختن
تصویر فتنه انداختن
برپا کردن آشوب، فتنه انگیختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتنه افکندن
تصویر فتنه افکندن
برپا کردن آشوب، فتنه انگیختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتوح
تصویر فتوح
گشایش در حال باطنی سالک، گشایش، برای مثال طمع کم دار تا گر بیش یابی / فتوحی بر فتوح خویش یابی (نظامی۲ - ۲۴۸)، مالی که به عنوان نذر به پیر خانقاه می دادند، برای مثال نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم / دلق ریا به آب خرابات برکشیم (حافظ - ۷۵۲)، جمع فتح، فتح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتات
تصویر فتات
خرده و شکستۀ چیزی، ریزۀ هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتنه شدن
تصویر فتنه شدن
مفتون شدن، فریفته شدن، شیفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتیله
تصویر فتیله
پنبۀ تابیده یا نوار نخی که در چراغ نفتی می گذارند، پنبه یا لتۀ تاب داده، فتیل، پلیته، پتیله، ذباله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتوالکتریک
تصویر فتوالکتریک
الکتریسیتۀ فراهم شده به وسیلۀ نور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتراک
تصویر فتراک
ترک بند، تسمه و دوال که از عقب زین اسب می آویزند و با آن چیزی به ترک می بندند، سموت، برای مثال برافگند برگستوان بر سمند / به فتراک بربست پیچان کمند (فردوسی - ۷/۵۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتائل الرهبان
تصویر فتائل الرهبان
گیاهی با ساقه های بلند مایل به سفید، گل های زرد و طعمی تلخ که در ساحل دریا یا رودخانه می روید و در طب قدیم برای معالجۀ زکام، سرفه و تنگی نفس به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید