جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فتوا دادن

فتوا دادن

فتوا دادن
صدور رای و نظر فقهی از جانب فقیه در مورد یک حُکم شرعی
فتوا دادن
فرهنگ فارسی عمید

فتوی دادن

فتوی دادن
وچر دادن فتودن رای دادن فقیه یا مفتی در مسئله ای شرعی افتاء
فتوی دادن
فرهنگ لغت هوشیار

فروغ دادن

فروغ دادن
نور دادن. روشن کردن:
بی روغن و فتیله و بی هیزم
هرگز نداد نور و فروغ آذر.
ناصرخسرو.
، شعله ورساختن: دم سرد برمی آورد و آتش سینه را فروغ میداد. (سندبادنامه) ، صیقلی کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، رونق دادن:
بدین چاره ده کار خود را فروغ
که داند که این راست است ار دروغ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

فرا دادن

فرا دادن
شرح دادن مطلبی را بیان کردن، بسویی متوجه کردن، یا پشت فرا دادن، پشت کردن فرار کردن یا گوش فرا دادن، نیک گوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار