جدول جو
جدول جو

معنی فتنه انداختن

فتنه انداختن
برپا کردن آشوب، فتنه انگیختن
تصویری از فتنه انداختن
تصویر فتنه انداختن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فتنه انداختن

فتنه انداختن

فتنه انداختن
فتنه افکندن:
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر برنمیتوان انداخت ؟
سعدی.
رجوع به فتنه و فتنه افکندن شود
لغت نامه دهخدا

فتنه انگیختن

فتنه انگیختن
آشوب انداختن آشوب بر پا کردن فتنه افکندن
فتنه انگیختن
فرهنگ لغت هوشیار

چانه انداختن

چانه انداختن
چانه زدن، کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
چانه انداختن
فرهنگ فارسی عمید