فتنه انداختن فتنه انداختن فتنه افکندن: چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت که یک دم از تو نظر برنمیتوان انداخت ؟ سعدی. رجوع به فتنه و فتنه افکندن شود لغت نامه دهخدا
چانه انداختن چانه انداختن چانه زدن، کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردنحرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت فرهنگ فارسی عمید