جدول جو
جدول جو

معنی فتحعلی

فتحعلی(پسرانه)
مرکب از فتح (پیروزی) + علی (بلندمرتبه)، نام دومین پادشاه قاجار
تصویری از فتحعلی
تصویر فتحعلی
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با فتحعلی

فتحعلی

فتحعلی
آخوندزاده. میرزا فتحعلی فرزند میرزا احمد تقی، بنابر آنچه از شماره های 43، 44 و 45 روزنامۀ کشکول چ تفلیس نقل شده از دانشمندان اواخر قرن سیزدهم هجری است که پس از تحصیل علوم متداول قدیم و جدید، در اصول و آداب مناظره مهارتی بسزا یافته و تمام همت خود را در تفحص احوال ملل اسلامی و تحقیق در اطراف علل عدم ترقی ایشان مصروف داشته و برای انتقال تمدن ملل غرب به شرقیان کوشش بسیار کرده است. وی در تمام آثار عربی، ترکی و پارسی خود به انتقاد رسوم مدنی، اجتماعی، اداری، سیاسی، ادبی و اخلاقی ملل اسلامی پرداخته است. زبدۀ آثارش الفبای اختراعی اوست که آن را در سال 1274 هجری قمری بجای الفبای کنونی کشورهای اسلامی پیشنهاد کرد. دو رسالۀ دیگر به ترکی و پارسی در تاریخ خطوط و نواقص الفبای معمول و محاسن الفبای اختراعی خود نوشته است. این فکر او را میرزا ملکم خان، میرزا یوسف خان تبریزی (مستشارالدوله) و میرزا حسین خان نایب اول وزارت امور خارجه و دیگران تعقیب کردند و بعض آنها الفباهای دیگری اختراع نمودند، ولی چون هیچ یک نتوانست نواقص خط کنونی را کاملاً اصلاح نماید، مقبولیت عامه پیدا نکرد. (از ریحانه الادب ج 1)
لغت نامه دهخدا

متحالی

متحالی
شگفتی و زیبائی نماینده. یقال: تحالت المراءه اذا ظهرته حلاوه و عجباً. (آنندراج) (ازفرهنگ جانسون). و رجوع به تحالی و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

مفتعلی

مفتعلی
شیادی. مزوری. فریبکاری. مکاری:
بفریباندهر روز دلم را ز سخن
آن سراپای فریبندگی و مفتعلی.
فرخی.
بیرون برد از سر بدان مفتعلی
شمشیر خداوند معدبن علی.
ناصرخسرو.
و رجوع به مفتعل شود
لغت نامه دهخدا

فاعلی

فاعلی
کناکی پویندگی منسوب به فاعل. یا حالت فاعلی. آنست که اسم فاعل واقع شود فاعلیت
فرهنگ لغت هوشیار

متحلی

متحلی
آراسته زیور یافته آراسته شونده زیور گیرنده، آراسته: متحلی بحیله صدق نبود
فرهنگ لغت هوشیار