تاریک شدن نظر کسی از گرسنگی یا تشنگی. و یا بمهمله سوء البصر اصلی، و بمعجمه عارضی که میرود. (منتهی الارب) (آنندراج). ضعیف شدن چشم با جریان اشک در اکثر اوقات. صفت آن اغمش است. (از المنجد)
تاریک شدن نظر کسی از گرسنگی یا تشنگی. و یا بمهمله سوء البصر اصلی، و بمعجمه عارضی که میرود. (منتهی الارب) (آنندراج). ضعیف شدن چشم با جریان اشک در اکثر اوقات. صفت آن اغمش است. (از المنجد)
اسب کتل، اسب یدک، اسب جنیبت چوب سخت درخت خدنگ که از آن تیر، دوک، زخمۀ ساز یا چیز دیگر درست می کردند سرگین خشک شدۀ گاو، گوسفند و مانند آن ها، غوشا برهنه، لخت مادرزاد، غوشت توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، تیس، غوشه، سندر، غان پسوند متصل به واژه به معنای گوش مثلاً پیل غوش
اسب کتل، اسب یدک، اسب جنیبت چوب سخت درخت خدنگ که از آن تیر، دوک، زخمۀ ساز یا چیز دیگر درست می کردند سرگین خشک شدۀ گاو، گوسفند و مانند آن ها، غوشا برهنه، لخت مادرزاد، غوشت توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، تیس، غوشِه، سَندِر، غان پسوند متصل به واژه به معنای گوش مثلاً پیل غوش