جدول جو
جدول جو

معنی خمش

خمش
خاموش، ساکت، بی صدا، به طور آرام، ساکت باش
تصویری از خمش
تصویر خمش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خمش

خمش

خمش
خاموش. ساکت. صامت. (ناظم الاطباء) :
بداندیش گرگین شوریده هش
به یکسو به بیشه درآمد خمش.
فردوسی.
تا زبانت خمش نشد از قول
ندهد باز نطقت ایزد بار.
سنائی.
، ستور رام شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خمش

خمش
خراشیدگی. پوست رفتگی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خُموش
لغت نامه دهخدا

خمش

خمش
خراشیدن روی، زدن، طپانچه زدن، بریدن عضوی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا