سستی بینایی با جریان اشک اکثر اوقات یا همواره. (از منتهی الارب). ضعف بینایی یا جاری شدن اشک همواره. (از اقرب الموارد). ضعف بصر و رفتن اشک اکثر اوقات بواسطۀ علتی. (غیاث اللغات). ضعف بصر. ضعف باصره. کم دید شدن چشم. کم بینی: این چنین آتش کشی اندر دلش دیدۀ کافر نبیند از عمش. مولوی
چیز موافق و برابر. (منتهی الارب). هر چیز موافق و برابر. (ناظم الاطباء). چیز موافق. (از اقرب الموارد) ، نیکویی و صلاح در بدن و در هر چیزی. یقال: الختان عمش للصبی، و هذا طعام عمش لک (از منتهی الارب) ، یعنی ختنه نیکو صلاح است کودک را، و این طعام صالحی است ترا
سخن در کسی اثر کردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فربه گشتن مریض. (از منتهی الارب). سالم گشتن بدن بیمار. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، سست بینایی گردیدن. (از منتهی الارب). سست بینایی گردیدن دیده و جاری شدن اشک از آن در اکثر اوقات. (از اقرب الموارد)