جدول جو
جدول جو

معنی عَاصِف - جستجوی لغت در جدول جو

عَاصِف
آشفته، بادی، طوفانی
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کدر، تاریک
دیکشنری عربی به فارسی
عزب، مجرّد
دیکشنری عربی به فارسی
اتّفاقی، مناقصه گزار
دیکشنری عربی به فارسی
بی طرف، منصفانه، عادل
دیکشنری عربی به فارسی
بی فایده، درمانده، بی دفاع، شل، لنگ لنگان، بی قدرت، بی پول، ناتوان
دیکشنری عربی به فارسی
گله مند، ترسناک
دیکشنری عربی به فارسی
شورشگر، نافرمان
دیکشنری عربی به فارسی
عرضی، گذرا
دیکشنری عربی به فارسی
پرستش گر، یک نمازگزار
دیکشنری عربی به فارسی
بی دلیل، پنجمین
دیکشنری عربی به فارسی
ریاکار، نادرست، غلط، توهّمی
دیکشنری عربی به فارسی
چسبناک، چسب، چسبنده، چسبان
دیکشنری عربی به فارسی
ساختگی، صندوقدار
دیکشنری عربی به فارسی
بی صدا، بیکار
دیکشنری عربی به فارسی
تندباد، طوفان، طوفانی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
موانع، مانع
دیکشنری عربی به فارسی
پیش بین، او می داند، فهمیده
دیکشنری عربی به فارسی
دعوا جوی، مناقشه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نگران، ترسیده، ترسان
دیکشنری عربی به فارسی
رباینده، نافی
دیکشنری عربی به فارسی
سیلابی، جارو کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گرفتار، در حال بازگشت، محبوس
دیکشنری عربی به فارسی
کارگر، عامل، در حال کار
دیکشنری عربی به فارسی
عمداً، غسل تعمید داد
دیکشنری عربی به فارسی
بلند، بالا، بلندی صدا
دیکشنری عربی به فارسی
دانشمند، جهان
دیکشنری عربی به فارسی
بازتابی، باتری
دیکشنری عربی به فارسی
بی ثمر، عقیم
دیکشنری عربی به فارسی
تشخیص دهنده، آشکارساز، آشکار
دیکشنری عربی به فارسی