- عَاصِف
- آشفته، بادی، طوفانی
معنی عَاصِف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کدر، تاریک
عزب، مجرّد
اتّفاقی، مناقصه گزار
بی طرف، منصفانه، عادل
بی فایده، درمانده، بی دفاع، شل، لنگ لنگان، بی قدرت، بی پول، ناتوان
گله مند، ترسناک
شورشگر، نافرمان
عرضی، گذرا
پرستش گر، یک نمازگزار
بی دلیل، پنجمین
ریاکار، نادرست، غلط، توهّمی
خزنده
چسبناک، چسب، چسبنده، چسبان
ساختگی، صندوقدار
بی صدا، بیکار
تندباد، طوفان، طوفانی بودن
موانع، مانع
پیش بین، او می داند، فهمیده
طوفانی
دعوا جوی، مناقشه کردن
نگران، ترسیده، ترسان
رباینده، نافی
سیلابی، جارو کردن
گرفتار، در حال بازگشت، محبوس
کارگر، عامل، در حال کار
عمداً، غسل تعمید داد
بلند، بالا، بلندی صدا
دانشمند، جهان
بازتابی، باتری
بی ثمر، عقیم
تشخیص دهنده، آشکارساز، آشکار