- عمیاء
- کور زن، پوشیده پوشیدگی مونث اعمی زن نابینا، کوری، پوشیدگی
معنی عمیاء - جستجوی لغت در جدول جو
- عمیاء ((عَ))
- مؤنث اعمی، زن نابینا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اعمی ها، کورها، نابیناها، جمع واژۀ اعمی
لب کبود، ساگ کم گوشت، بج کم خون، پلک نازک
بلند نای، آسمان، لچه (قله کوه)، کار شگرف کار سترگ
زمین بی نشانه
تیره لب زن، زن سیاه لب یا گندم گون لب
کوری، کنایه از نادانی
ابر مرتفع، ابر پرباران
گمراهی، ستهیدگی، نا بینایی، ابر تنک، ابر تو در تو، ابر بارنده ابر مرتفع، ابر باران ریز، مرتبت احدیت
مونث اعمی زن نابینا، کوری، پوشیدگی
گمراهانه
موش کور