جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با برعمیاء

برعمیا

برعمیا
کورانه. کورکورانه. علی العمیا: چه هرکه بر عمیا در راه مجهول رود... هرچه بیشتر رود بگمراهی نزدیکتر باشد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا

بلعمیان

بلعمیان
خانوادۀ بلعمیان در قرن چهارم هجری یکی ازمعروف ترین خاندانهای علم و ادب خراسان بود و اسم ایشان در آن زمان نمایندۀ فضل و خرد و دانش پروری رجال بزرگ ایران بوده است. و از این خاندان دو تن شهرتی بسزا دارند یکی ابوالفضل محمد بن عبدالله و دیگری ابوعلی محمد بن محمد بن عبدالله. رجوع به ابوالفضل بلعمی و به بلعمی (ابوعلی....) و شرح احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص 503 ومقدمۀ تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ شود:
بوقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود.
کسائی
لغت نامه دهخدا

اعمیاء

اعمیاء
نابینا گردیدن: اِعْمای َ اعمیاءً، نابینا گردید. و قد تشدد الیاء فیقال: اِعْمای َّ کاحمرَّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نور هر دو چشم از بین رفتن. اِعْمای َ الرجل یَعْمای ُ و اِعْمای َّ یَعْمای ﱡ اعمیاءً، بمعنی عَمِی َ و اصل اِعْمای َ بتخفیف الیاء اِعْمای َّ بتشدیدها من باب افعال َّ حذفت احدی الیائین شذوذاً للتخفیف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

عمیاء

عمیاء
کور زن، پوشیده پوشیدگی مونث اعمی زن نابینا، کوری، پوشیدگی
عمیاء
فرهنگ لغت هوشیار

عمیاء

عمیاء
مؤنث أعمی ̍. کور. نابینا. ج، عُمی، عمیاوات. رجوع به اعمی شود.
- علی العمیاء، کورانه. کورکورانه. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا