قومی از نژاد سامی ساکن جنوب غرب آسیا، هر یک از افراد این قوم مثلاً دو نفر عرب آمدند تو، از نژاد عرب مثلاً زن عرب عرب بائده: قبایلی از اعراب که پیش از ظهور اسلام از میان رفته اند، عرب منقرضه مانند قوم عاد و ثمود عرب مستعربه: عرب اسماعیلیه، قبایلی که پس از غلبه بر قحطانیون و آموختن زبان و آداب آنان به تدریج جزء طوایف عرب به شمار آمده اند، عدنانیه
قومی از نژاد سامی ساکن جنوب غرب آسیا، هر یک از افراد این قوم مثلاً دو نفر عرب آمدند تو، از نژاد عرب مثلاً زن عرب عرب بائده: قبایلی از اعراب که پیش از ظهور اسلام از میان رفته اند، عرب منقرضه مانندِ قوم عاد و ثمود عرب مستعربه: عرب اسماعیلیه، قبایلی که پس از غلبه بر قحطانیون و آموختن زبان و آداب آنان به تدریج جزء طوایف عرب به شمار آمده اند، عدنانیه
مالی که از مرده به وارث می رسد، منتقل شدن ویژگی هایی از پدر و مادر به فرزند مانند رنگ چشم، بیماری و مانند آن، سهم بردن از دارایی و ثروت شخص مرده، میراث بردن
مالی که از مرده به وارث می رسد، منتقل شدن ویژگی هایی از پدر و مادر به فرزند مانند رنگ چشم، بیماری و مانند آن، سهم بردن از دارایی و ثروت شخص مرده، میراث بردن
زفاف مهمانی و جشن عروسی، عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، پیوگانی، طو، بیوگانی، طوی، زلّه مهمانی و طعامی که بعد از آوردن عروس به خانۀ داماد می دهند
زفاف مهمانی و جشن عروسی، عَروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، پَیوگانی، طو، بَیوگانی، طُویْ، زَلِّه مهمانی و طعامی که بعد از آوردن عروس به خانۀ داماد می دهند
مایعی که از غده های زیر پوست بدن تراوش می کند و مرکب از آب، نمک، اوره و مواد دیگر است، خوی، خی، نوعی نوشیدنی الکلی که از تقطیر شراب انگور، سیب، خرما یا کشمش به دست می آید، هر مایعی که از تقطیر جوشاندۀ بعضی گیاهان حاصل شود مثلاً عرق بیدمشک، عرق کاسنی عرق دوآتشه: عرقی که دو نوبت تقطیر شده باشد عرق کردن: بیرون آمدن عرق از بدن، خوی کردن
مایعی که از غده های زیر پوست بدن تراوش می کند و مرکب از آب، نمک، اوره و مواد دیگر است، خوی، خی، نوعی نوشیدنی الکلی که از تقطیر شراب انگور، سیب، خرما یا کشمش به دست می آید، هر مایعی که از تقطیر جوشاندۀ بعضی گیاهان حاصل شود مثلاً عرق بیدمشک، عرق کاسنی عرق دوآتشه: عرقی که دو نوبت تقطیر شده باشد عرق کردن: بیرون آمدن عرق از بدن، خوی کردن
خانه ای از شطرنج که ما بین رخ و شاه باشد مهره ای که میان شاه خورد و رخ حریف را حایل سازند برای حفاظت شاه. خانه ای از شطرنج که ما بین رخ و شاه باشد مهره ای که میان شاه خورد و رخ حریف را حایل سازند برای حفاظت شاه
خانه ای از شطرنج که ما بین رخ و شاه باشد مهره ای که میان شاه خورد و رخ حریف را حایل سازند برای حفاظت شاه. خانه ای از شطرنج که ما بین رخ و شاه باشد مهره ای که میان شاه خورد و رخ حریف را حایل سازند برای حفاظت شاه