نوعی از ماهی باشد که اهل مغرب آن را سردین و به یونانی سماریس خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج). ماهیی است که اهل مغرب سردین، و بیونانی دبس نامند. (تحفۀ حکیم مؤمن). سماریس است. (مخزن الادویه). و رجوع به ساردین و سردین شود
نام استخر و آبگیری بوده که اهل سبا آن را با سنگ و قیر بسته بوده اند. (برهان قاطع) (آنندراج). عرم نام بندی است که بلقیس کرده بود و در میان دو کوه به سنگ و قیر تا آب باران جمع شدی. و آن را سه در کرد یکی از بالای دیگری. و در زیر آن برکه ای عظیم بود و آن را دوازده راه کرده بود بعدد جویهای ایشان. چون باران آمدی و سیلاب در پس آن بند جمع شدی آنگه در پائین بگشادی و چون کمتر شدی در زیرین بگشادی. چون آب در برکه شدی آن برکه آب قسمت کردی در جویها. و این همچنین می بود تا آنگه که بلقیس درگذشت و مدتی برین برآمد. ایشان طاغی شدند و از حد درگذشتند. خدای سبحانه و تعالی موشان بزرگ را بر ایشان مسلط گردانید، بیامدند وآن بند را سوراخ کردند. آب درافتاد و آن بند را خراب کرد و سیل در شهر ایشان افتاد و بوستانها و زمینهاو سراهای ایشان خراب کرد و ایشان بعضی هلاک شدند و بعضی در عالم متفرق گشتند. (تفسیر ابوالفتوح رازی) : فأرسلنا علیهم سیل العرم. (قرآن 16/34). جائی که تیغ قهر برآرد مهابتت ویران کند به سیل عرم جنت سبا. سعدی
سیاهی سپیدی آمیخته، در هر چه باشد. یا خجک زدن از سیاهی و سپیدی. (منتهی الارب). سیاهیی که با سپیدی مخلوط باشد، در هر چه باشد. و یا اینکه نقطه نقطه باشد از آنها بی آنکه نقطه ها وسیع گردد. (از اقرب الموارد) ، سپیدی است بر لب گوسپند، گوشت ناپخته. (منتهی الارب). لحم و گوشت. (از اقرب الموارد). گوشت بی استخوان. (برهان) ، بیضۀ سنگخوار. (منتهی الارب).