به بانگ آوردن تشت و جز آن. (منتهی الارب). به بانگ آمدن تشت (لازم است و متعدی). (منتهی الارب) ، آواز کردن مگس و طشت و گوش و جز آن. (منتخب اللغات). گوش بانگ کردن. (زوزنی)
به بانگ آوردن تشت و جز آن. (منتهی الارب). به بانگ آمدن تشت (لازم است و متعدی). (منتهی الارب) ، آواز کردن مگس و طشت و گوش و جز آن. (منتخب اللغات). گوش بانگ کردن. (زوزنی)
اندام. ج، اطنان، طنان. (منتهی الارب). بدن انسان و غیر آن. (منتخب اللغات) ، سربار که بالای دو عدل نهند. (منتهی الارب). سربار میان دو لنگ بار. (منتخب اللغات) ، پشتوارۀ نی و هیزم و مانند آن. (منتهی الارب). دستۀ نی. (منتخب اللغات)
اندام. ج، اطنان، طِنان. (منتهی الارب). بدن انسان و غیر آن. (منتخب اللغات) ، سربار که بالای دو عدل نهند. (منتهی الارب). سربار میان دو لنگ بار. (منتخب اللغات) ، پشتوارۀ نی و هیزم و مانند آن. (منتهی الارب). دستۀ نی. (منتخب اللغات)
آوازه، جلال وشکوه، کرّ و فرّ، برای مثال گرگ بیچاره اگرچه گرسنه ست / متهم باشد که او در طنطنه ست (مولوی - ۲۹۳)، صدا کردن پشه، تشت، زنگ و مانند آن، صدای تار و تنبور، بانگ رود، بربط و مانند آن
آوازه، جلال وشکوه، کرّ و فرّ، برای مِثال گرگ بیچاره اگرچه گرسنه ست / متهم باشد که او در طنطنه ست (مولوی - ۲۹۳)، صدا کردن پشه، تشت، زنگ و مانند آن، صدای تار و تنبور، بانگ رود، بربط و مانند آن
منسوب به طنین، ذو الاربع در سامعه سه قسمت می شود: دو قسمت در نسبت 9، 8 که آنها را طنینی گویند و ط علامت آنست و یک قسمت را که کوچکتر است در نسبت 21، 20 بقیه نامند. وری
منسوب به طنین، ذو الاربع در سامعه سه قسمت می شود: دو قسمت در نسبت 9، 8 که آنها را طنینی گویند و ط علامت آنست و یک قسمت را که کوچکتر است در نسبت 21، 20 بقیه نامند. وری
بنگرید به طنبی پارسی است تنبی (اطاق بزرگی که در عقب تالار واقع است) شیشه بند تنبی (گویش گیلکی) شاه نشین باد غرد بسا جای کاشانه و باد غرد بدو اندرون شادی و نوشخورد (ابو شکور) ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین
بنگرید به طنبی پارسی است تنبی (اطاق بزرگی که در عقب تالار واقع است) شیشه بند تنبی (گویش گیلکی) شاه نشین باد غرد بسا جای کاشانه و باد غرد بدو اندرون شادی و نوشخورد (ابو شکور) ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین