جدول جو
جدول جو

معنی طنزکنان

طنزکنان
در حال طنز کردن، در حال ناز و کرشمه، نازکنان
تصویری از طنزکنان
تصویر طنزکنان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طنزکنان

طنزکنان

طنزکنان
نازکنان. در حال ناز و کرشمه:
گه گه آید برِ من طنزکنان آن رعنا
همچوخورشید که با سایه درآید بطرب.
سنائی
لغت نامه دهخدا

نازکنان

نازکنان
با ناز و عشوه گری: سوی حوض آمدند نازکنان گره از بند فوطه بازکنان. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

کوزکنان

کوزکنان
نام قریه ای به آذربایجان از نواحی تبریز. (از تاج العروس). قریۀ بزرگی است از نواحی تبریز و میان آن و ارمیه و میان آن و تبریز دو منزل راه است و معنی آن سازندگان کوزه است. و از آنجا دریاچۀ ارمیه پیداست. (از معجم البلدان). رجوع به کوزه کنان شود
لغت نامه دهخدا

نازکنان

نازکنان
خرامان با ناز و عشوه. نازان:
سوی حوض آمدند نازکنان
گره از بند فوطه بازکنان.
نظامی
لغت نامه دهخدا