جدول جو
جدول جو

معنی طنطنه

طنطنه
آوازه، جلال وشکوه، کرّ و فرّ، برای مثال گرگ بیچاره اگرچه گرسنه ست / متهم باشد که او در طنطنه ست (مولوی - ۲۹۳)، صدا کردن پشه، تشت، زنگ و مانند آن، صدای تار و تنبور، بانگ رود، بربط و مانند آن
تصویری از طنطنه
تصویر طنطنه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طنطنه

طنطنه

طنطنه
به صدا درآوردنِ طشت، زنگ و مانند آن، صدای رود، طنبور و مانند آن، آوازه، کّر و فر
طنطنه
فرهنگ فارسی معین

طنطنه

طنطنه
تجمل، جاه وجلال، طمطراق، فروشکوه، کروفر، شوکت، جاه، آوازه، شهرت، صدای ساز، بانگ بربط، صدا، نوای رود
فرهنگ واژه مترادف متضاد