جدول جو
جدول جو

معنی ضَمَّدَ - جستجوی لغت در جدول جو

ضَمَّدَ
پانسمان کردن، کلاهبرداری
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

لمینت کردن، او درخشید
دیکشنری عربی به فارسی
هدر دادن، هدر داد
دیکشنری عربی به فارسی
گمراه کردن، او گمراه کرد
دیکشنری عربی به فارسی
جای خود را گم کردن، ضعف، سه برابر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سیاه کردن، سیاه
دیکشنری عربی به فارسی
ضخیم کردن، ماهی
دیکشنری عربی به فارسی
سوخت رساندن، او فراهم کرد، تأمین کردن، تجهیز کردن
دیکشنری عربی به فارسی
کلّی بودن، او تکمیل کرد
دیکشنری عربی به فارسی
طرّاحی کردن، او مصمّم بود
دیکشنری عربی به فارسی
رد کردن، او تکذیب کرد
دیکشنری عربی به فارسی
تهدید کردن، او تهدید کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ایجاد کردن، کودک
دیکشنری عربی به فارسی
بالش گذاشتن، و بلاک کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ادغام کردن، او متّحد شد، یکپارچه کردن، تک کردن، متّحد شدن
دیکشنری عربی به فارسی
میخکوب کردن، گوه
دیکشنری عربی به فارسی
محدود کردن، باریک، تنگ کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تورّم ایجاد کردن، بزرگ
دیکشنری عربی به فارسی
منجمد کردن، یخ کرد، یخ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
ویران کردن، نابود شد، تعداد زیاد کاهش دادن
دیکشنری عربی به فارسی
مسیحی کردن، او غسل تعمید داده شد، تعمید دادن
دیکشنری عربی به فارسی
ضمانت دادن، در داخل
دیکشنری عربی به فارسی
تأیید کردن، او تأیید کرد، دوباره تاکید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بیمه کردن، امنیّت
دیکشنری عربی به فارسی
سرد کردن، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
تاریخ گذاشتن، وی تصریح کرد، دقیقاً مشخّص کردن، اصطلاح کردن، پیش تعیین کردن، قیمت گذاشتن، مشخّص کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تهویه کردن، کیفیّت
دیکشنری عربی به فارسی
عمیق تر کردن، عمق
دیکشنری عربی به فارسی
ثبت نام کردن، استخدام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
زیبا کردن، شتر
دیکشنری عربی به فارسی
حدس زدن، حدس بزن
دیکشنری عربی به فارسی
تخمیر کردن، قدیمی
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بن بست کردن، یخ کرد
دیکشنری عربی به فارسی