- ضَلَّلَ
- گمراه کردن، او گمراه کرد
معنی ضَلَّلَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راه اندازی کردن، پر کردن
پانسمان کردن، کلاهبرداری
جای خود را گم کردن، ضعف، سه برابر کردن
منطقی کردن، ذهن
غیرفعّال کردن، او از کار افتاد
ویرایش کردن، عدالت
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
هدر دادن، هدر داد
نمک پاشیدن، نمک
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
پایین زدن، لگد زدن
آسان کردن، آسان
زنجیر کردن، زنجیر شده
تحویل دادن، صلح
ضمانت دادن، در داخل
محدود کردن، باریک، تنگ کردن
لوس کردن، متنعّم کردن
ماساژ دادن، ورز دادن
کاهش دادن، او کم کرد، کم گفتن
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
حق دادن، او واجد شرایط بود
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
احترام گذاشتن، ارج نهادن
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
زیبا کردن، شتر
تورّم ایجاد کردن، بزرگ
صدای بلند ایجاد کردن، او نشست
آرام حرکت کردن، نفوذ
طولانی کردن، طول
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
درس دادن، علم، آموزش دادن، دوباره آموزش دادن، تدریس کردن
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن
بوسیدن، قبل از