جدول جو
جدول جو

معنی ضَلَّلَ - جستجوی لغت در جدول جو

ضَلَّلَ
گمراه کردن، او گمراه کرد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

راه اندازی کردن، پر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پانسمان کردن، کلاهبرداری
دیکشنری عربی به فارسی
جای خود را گم کردن، ضعف، سه برابر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
منطقی کردن، ذهن
دیکشنری عربی به فارسی
غیرفعّال کردن، او از کار افتاد
دیکشنری عربی به فارسی
ویرایش کردن، عدالت
دیکشنری عربی به فارسی
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
دیکشنری عربی به فارسی
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
دیکشنری عربی به فارسی
هدر دادن، هدر داد
دیکشنری عربی به فارسی
نمک پاشیدن، نمک
دیکشنری عربی به فارسی
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پایین زدن، لگد زدن
دیکشنری عربی به فارسی
آسان کردن، آسان
دیکشنری عربی به فارسی
زنجیر کردن، زنجیر شده
دیکشنری عربی به فارسی
تحویل دادن، صلح
دیکشنری عربی به فارسی
ضمانت دادن، در داخل
دیکشنری عربی به فارسی
محدود کردن، باریک، تنگ کردن
دیکشنری عربی به فارسی
لوس کردن، متنعّم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ماساژ دادن، ورز دادن
دیکشنری عربی به فارسی
کاهش دادن، او کم کرد، کم گفتن
دیکشنری عربی به فارسی
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
دیکشنری عربی به فارسی
حق دادن، او واجد شرایط بود
دیکشنری عربی به فارسی
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
احترام گذاشتن، ارج نهادن
دیکشنری عربی به فارسی
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
زیبا کردن، شتر
دیکشنری عربی به فارسی
تورّم ایجاد کردن، بزرگ
دیکشنری عربی به فارسی
صدای بلند ایجاد کردن، او نشست
دیکشنری عربی به فارسی
آرام حرکت کردن، نفوذ
دیکشنری عربی به فارسی
طولانی کردن، طول
دیکشنری عربی به فارسی
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
درس دادن، علم، آموزش دادن، دوباره آموزش دادن، تدریس کردن
دیکشنری عربی به فارسی
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن
دیکشنری عربی به فارسی
بوسیدن، قبل از
دیکشنری عربی به فارسی