جدول جو
جدول جو

معنی صَغَّرَ - جستجوی لغت در جدول جو

صَغَّرَ
کوچک کردن، او کوچک شد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دسته بندی کردن، طبقه بندی شده است، طبقه بندی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصحیح کردن، درست است، تأیید کردن، اصلاح کردن، راست کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصادر کردن، مصادره شده است
دیکشنری عربی به فارسی
پاکسازی کردن، او تطهیر کرد، پاک کردن
دیکشنری عربی به فارسی
توسعه دادن، فاز
دیکشنری عربی به فارسی
رأی دادن، صدا
دیکشنری عربی به فارسی
صنعتی کردن، ساختن
دیکشنری عربی به فارسی
مشکل کردن، دشوار است
دیکشنری عربی به فارسی
طرّاحی کردن، او مصمّم بود
دیکشنری عربی به فارسی
عطر زدن، عطر
دیکشنری عربی به فارسی
کدگذاری کردن، او رمزگذاری کرد
دیکشنری عربی به فارسی
راه اندازی کردن، پر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بیش از حد تخمین زدن، مقدار، مقدار سنجی کردن، کم ارزش دانستن، کم ارزش دادن، ارزش قائل شدن
دیکشنری عربی به فارسی
بیان کردن، او اعلام کرد
دیکشنری عربی به فارسی
عبارت گفتن، از طریق، بیان کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصویر کشیدن، عکس، فیلم ساختن، عکس گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
متحیّر کردن، او گیج شده بود، گیج کردن، سرگردان کردن، مبهوت کردن، مبهم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سوت زدن، صفر
دیکشنری عربی به فارسی
فرمت دادن، او کوچک شد، فرمولبندی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تعویق انداختن، آخرین
دیکشنری عربی به فارسی
تأثیر گذاشتن، اثر
دیکشنری عربی به فارسی
پودر کردن، موعظه کرد، پیش نشان دادن
دیکشنری عربی به فارسی
وحشی کردن، او توجیه کرد، توجیه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
کاهش دادن، گارد سیاه
دیکشنری عربی به فارسی
پل زدن، پل
دیکشنری عربی به فارسی
معمّا حلّ کردن، او حدس زد
دیکشنری عربی به فارسی
آزاد کردن، رایگان
دیکشنری عربی به فارسی
احتیاط کردن، به احتیاط، هشدار دادن
دیکشنری عربی به فارسی
گشت زدن، نقش
دیکشنری عربی به فارسی
ویران کردن، نابود شد، تعداد زیاد کاهش دادن
دیکشنری عربی به فارسی
تخمیر کردن، قدیمی
دیکشنری عربی به فارسی
نوشتن با حروف بزرگ، او بزرگ شد، بزرگ کردن، بزرگنمایی کردن
دیکشنری عربی به فارسی