- صَرَّحَ
- بیان کردن، او اعلام کرد
معنی صَرَّحَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصمیم گرفتن، او تصمیم گرفت
در معرض خطر قرار دادن، یک پیشنهاد، به خطر انداختن
قانون گذاری کردن، قانونی کرد
نمک پاشیدن، نمک
نشت کردن، ازدحام
معتبر کردن، سخاوت
تقدیم کردن، تقدیس کنید، گوله کردن
فردی سازی کردن، تفاوت، تمیز دادن، تشخیص دادن
کوچک کردن، او کوچک شد
خالی کردن، او تمام کرد
شاخه کردن، شاخه
واضح کردن، او توضیح داد، پاک کردن، تاکید کردن
ارث گذاشتن، او ارث برد
آسیب زدن، جراحت، زور زدن، زخم برداشتن، زخم زدن
ترمیم کردن، آشتی
تعریف کردن، سفارشی
سوت زدن، صفر
تصحیح کردن، درست است، تأیید کردن، اصلاح کردن، راست کردن
مربّی کردن، مسیر
وحشی کردن، او توجیه کرد، توجیه کردن
سرد کردن، سرد
ممنوع کردن، ممنوع، خارج از قانون اعلام کردن، تحریم کردن
تحریف کردن، شخصیّت
تحریک کردن، او تحریک کرد
آزاد کردن، رایگان
خرابکاری کردن، خراب شده
طرّاحی کردن، او مصمّم بود
مشکل کردن، دشوار است
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
تصویر کشیدن، عکس، فیلم ساختن، عکس گرفتن
رأی دادن، صدا
دسته بندی کردن، طبقه بندی شده است، طبقه بندی کردن
صنعتی کردن، ساختن
صف ایستادن، کم شد