جدول جو
جدول جو

معنی شکرفیده - جستجوی لغت در جدول جو

شکرفیده
بسر در آمده سمندری خورده (ستور)
تصویری از شکرفیده
تصویر شکرفیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکرفیدن
تصویر شکرفیدن
بسر در آمدن سکندری خوردن (ستور) لغزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرفنده
تصویر شکرفنده
ویژگی اسبی که زیاد سکندری می خورد، به سردرآینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکرفیدن
تصویر شکرفیدن
سکندری، با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزش
سکندر، به سر در آمدگی، به سر در آمدن، شکوخیدن، اشکوخیدن، آشکوخیدن، اشکوخ، آشکوخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکرفیدن
تصویر شکرفیدن
((ش کُ دَ))
لغزیدن، سکندری خوردن، سکرفیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکرفنده
تصویر شکرفنده
((ش کَ فَ دَ یا دِ))
لغزنده، اسبی که زیاد سکندری می خورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکافیده
تصویر شکافیده
شکافته، چاک خورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکریده
تصویر شکریده
شکار کرده، شکسته در هم شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکرفنده
تصویر سکرفنده
بسر در آینده سکندری خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر فنده
تصویر شکر فنده
لغزنده بسر در آینده، اسب سکندری خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکافنده
تصویر شکافنده
شکاف دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیبیده
تصویر شکیبیده
صبر کرده آرام گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوفیدن
تصویر شکوفیدن
وا شدن غنچه گل و مانند آن، خندان شدن تبسم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوخیده
تصویر شکوخیده
ترسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرخنده
تصویر شکرخنده
خندۀ شیرین، خندۀ زیر لب، تبسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکوفیدن
تصویر شکوفیدن
شکافتن، شکافته شدن، گشوده شدن، وا شدن، شکست دادن لشکر، شکوفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکافنده
تصویر شکافنده
شکاف دهنده، فاتق، فالق، کافنده، شکاونده، شکوفنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکرفیدن
تصویر سکرفیدن
شکرفیدن، سکندری، با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزش، سکندر، به سر در آمدگی، به سر در آمدن، شکوخیدن، اشکوخیدن، آشکوخیدن، اشکوخ، آشکوخ
فرهنگ فارسی عمید
آماده چالاک، کسی که در کارها تجربه دارد و امور را بچستی و چالاکی انجام دهد، کارپرداز پیشکار: (چون فردوسی شاهنامه تمام کرد نساخ او علی دیلم بود و را وی ابودلف و وشکرده حیی قتیبه که عامل طوس بود و بجای فردوسی ایادی داشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکرفیدن
تصویر سکرفیدن
((سَ کَ دَ))
لغزیدن، سکندری خوردن، شکرفیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوفنده
تصویر شکوفنده
((ش فَ دِ))
شکوفه دهنده، شکافنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوخیده
تصویر شکوخیده
((شُ دَ یا دِ))
سکندری خورده، لغزیده، ترسیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوفنده
تصویر شکوفنده
رخنه کننده، شکافنده، شکاف دهنده، فاتق، فالق، کافنده، شکاونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکافیدن
تصویر شکافیدن
شکافتن، شکافته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکافنده
تصویر شکافنده
Sidesplitting
دیکشنری فارسی به انگلیسی