جدول جو
جدول جو

معنی شکرفنده

شکرفنده((ش کَ فَ دَ یا دِ))
لغزنده، اسبی که زیاد سکندری می خورد
تصویری از شکرفنده
تصویر شکرفنده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شکرفنده

شکرفنده

شکرفنده
لغزنده و به سردرآینده. (از برهان) (از ناظم الاطباء). لغزیدن و بسر درآمدن اسب، در برهان آورده و شکرفیدن را مصدر آن شمرده، هردو بدین معنی خطاست، اصل شکوخ و شکوخیدن است. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به شکوخیدن شود، اسبی که سکندری خورد. (ناظم الاطباء) (از برهان)
لغت نامه دهخدا

شکافنده

شکافنده
شکاف دهنده، فاتِق، فالِق، کافَنده، شِکاوَنده، شِکوفَنده
شکافنده
فرهنگ فارسی عمید