گشودن. (ناظم الاطباء) (برهان). شکفتن. (فرهنگ فارسی معین) : به چاره گشاده شود کار سخت به مدت شکوفد بهار از درخت. نظامی. ، گشوده شدن. (ناظم الاطباء) (برهان) ، شکفته وخندان شدن: فرستاد نزدیک کاووس شاه شکوفید از آن شاه ایران سپاه. فردوسی. ، رخنه کردن، رخنه شدن. (ناظم الاطباء) (برهان) ، شکستن لشکر و گریزاندن دشمن و هزیمت دادن. (ناظم الاطباء). شکستن لشکر. (از برهان)
سِکَندَری، با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزش سِکَندَر، بِه سَر دَر آمدگی، بِه سَر دَر آمدن، شِکوخیدن، اَشکوخیدن، آشکوخیدن، اَشکوخ، آشکوخ