- شکرخند
- تبسم و خنده در زیر لب
معنی شکرخند - جستجوی لغت در جدول جو
- شکرخند ((~. خَ))
- تبسم، معشوقی که دارای تبسم شیرین است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خندۀ شیرین، خندۀ زیر لب، تبسم
شکر خنده، معشوقی که داری تبسمس شیرین است
ریشۀ قرمز و شیرین گیاهی شبیه سیب زمینی که در اطراف ریشه تولید می شود، بسیار شیرین، کنایه از معشوق
شکرگزاری و حقشناسی و سپاسداری
تبسم خنده زیر لبی
ترسنده واهمه دارنده
شکرین، شیرین، نوعی حلوا
شکار کردن، شکستن
شکار کننده، شکننده درهم شکننده
خنده از روی خشم و غضب، برای مثال بخندید و گفت اندر آن زهرخند / که افسوس بر کار چرخ بلند (نظامی۵ - ۸۱۵)
لغزنده، افتاده، لغزیده
شکار کننده، درهم شکننده
جایی که نیشکر می کارند و شکر بسیار می گیرند، جایی که شکر فراوان باشد
بارو و حصار شهر، دیوار دور شهر، زندان، زندانی، کسی که در محاصره باشد، برای مثال حصار فلک برکشیدی بلند / در او کردی اندیشه را شهربند (نظامی۵ - ۷۴۴) ، درون دلت شهربند است راز / نگر تا نبیند در شهر باز (سعدی۱ - ۱۵۴)
آمیخته به شکر، هر چیزی که شکر در آن داخل کنند
ویژگی اسبی که زیاد سکندری می خورد، به سردرآینده
شکر و سپاس، حق شکر، شکرگزاری، سپاسگزاری، سپاس داری، برای مثال همی گفت شولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱ - ۱۱۶)
تبسم شکرخند: تا بدیدار تو عید اقربا فرخ شود عیدی کاخ تو شد بر اهل دانش نورخند. (سوزنی. چا. . 2 دکتر شاه حسینی 63)
جانوری را شکار کردن، صید کردن، اشکردن، شکردن، شکاریدن، اصطیاد، اقتناص، بشکریدن
Citizen
гражданин
Bürger
громадянин