جدول جو
جدول جو

معنی شکرخند

شکرخند((~. خَ))
تبسم، معشوقی که دارای تبسم شیرین است
تصویری از شکرخند
تصویر شکرخند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شکرخند

شکرقند

شکرقند
ریشۀ قرمز و شیرین گیاهی شبیه سیب زمینی که در اطراف ریشه تولید می شود، بسیار شیرین، کنایه از معشوق
فرهنگ فارسی عمید

شکرقند

شکرقند
نبات، نوعی از سیب زمینی شیرین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شکرخندی

شکرخندی
حالت و چگونگی شکرخند. شیرین لبخندی. شیرین تبسمی:
بجز از خوبی و شکرخندی
داشت پیرایۀ هنرمندی.
نظامی.
شکر ناب در شکرخندی
عقد عناب در گهربندی.
نظامی.
و رجوع به شکرخند وشکر خندیدن شود
لغت نامه دهخدا

شکرخنج

شکرخنج
خارخسک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به خارخسک شود
لغت نامه دهخدا

شیرخند

شیرخند
دهی است از بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 324 تن. آب آن از قنات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا