جدول جو
جدول جو

معنی شایمند - جستجوی لغت در جدول جو

شایمند
محتمل
تصویری از شایمند
تصویر شایمند
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شایمندی
تصویر شایمندی
احتمال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جایمند
تصویر جایمند
کاهل، تنبل، سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادمند
تصویر شادمند
شاد شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکمند
تصویر شاکمند
نمدی که از پشم گوسفند یا کرک بز سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکمند
تصویر شاکمند
نمدی که از کرک بز یا پشم گوسفند تهیه می شد، برای مثال به دستش ز خام گوزنان کمند / به بر درفکنده یکی شاکمند (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکمند
تصویر شاکمند
((مَ))
نمدی که از پشم گوسفند یا کرک بز سازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادمند
تصویر شادمند
شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جایمند
تصویر جایمند
تنبل، سست، بیکار، کاهل، هنجام، کسل، تنند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شایورد
تصویر شایورد
(پسرانه)
شادورد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیامند
تصویر سیامند
(پسرانه)
نام کوهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داومند
تصویر داومند
مدعی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رادمند
تصویر رادمند
سخاوتمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایشمند
تصویر رایشمند
ریاضیدان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادمند
تصویر دادمند
منصف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فریمند
تصویر فریمند
(پسرانه)
صاحب زیبایی و شکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پایبند
تصویر پایبند
متعهد، ملتزم، مقید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازمند
تصویر سازمند
مرتب، منظم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ژادمند
تصویر ژادمند
جنسی
فرهنگ واژه فارسی سره
پاوند، پیک پیاده که در هر منزل میداشتند تا پیک خسته و مانده نامه باو میداد و بدین طریق نامه زودتر بمقصد میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایمزد
تصویر پایمزد
پای موزه پا افزار پای افزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایمرد
تصویر پایمرد
مددگار، دستیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارمند
تصویر بارمند
باردار، دارای بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رای مند
تصویر رای مند
خداوند رای، با تدبیر، عاقل، خردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازمند
تصویر سازمند
ساخته و آراسته و آماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالمند
تصویر سالمند
کهنسال، مسن، بزرگسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارمند
تصویر خارمند
بشکل خار، حقیر، پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاییدن
تصویر شاییدن
سزاوار بودن لایق و مناسب بودن در خور بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایورد
تصویر شایورد
خرمن ماه هاله، پرده ایست از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایانی
تصویر شایانی
شایستگی سزاواری لیاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارمند
تصویر یارمند
یاری دهنده، یار و دوست، برای مثال نگهدار تاج است و تخت بلند / تو را بر پرستش بود یارمند (فردوسی - ۷/۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یالمند
تصویر یالمند
ویژگی مردی که زن و فرزند دارد، برای مثال ضعیفم یالمندم تنگدستم / چه خوانم داستان رامی و ویس (سوزنی - لغتنامه - یالمند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شایورد
تصویر شایورد
هاله، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهورد، شادورد، سابود، خرمن ماه، برای مثال به خط و آن لب و دندانش بنگر / که همواره مرا دارند در تاب ی یکی همچون پرن در اوج خورشید / یکی چون شایورد از گرد مهتاب (پیروز مشرقی - لغتنامه - شایورد)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارمند
تصویر خارمند
خاردار، حقیر، خوار، پست مانند خار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالمند
تصویر سالمند
سال دار، سال دیده، کلان سال، سال خورده
فرهنگ فارسی عمید