- شایمند
- محتمل
معنی شایمند - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
احتمال
کاهل، تنبل، سست
شاد شادمان
نمدی که از پشم گوسفند یا کرک بز سازند
نمدی که از کرک بز یا پشم گوسفند تهیه می شد، برای مثال به دستش ز خام گوزنان کمند / به بر درفکنده یکی شاکمند (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۰)
شادمان، خوشحال
تنبل، سست، بیکار، کاهل، هنجام، کسل، تنند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگار
سخاوتمند
ریاضیدان
متعهد، ملتزم، مقید
مرتب، منظم
پاوند، پیک پیاده که در هر منزل میداشتند تا پیک خسته و مانده نامه باو میداد و بدین طریق نامه زودتر بمقصد میرسد
پای موزه پا افزار پای افزار
مددگار، دستیار
باردار، دارای بار
خداوند رای، با تدبیر، عاقل، خردمند
ساخته و آراسته و آماده
کهنسال، مسن، بزرگسال
بشکل خار، حقیر، پست
سزاوار بودن لایق و مناسب بودن در خور بودن
خرمن ماه هاله، پرده ایست از موسیقی
شایستگی سزاواری لیاقت
یاری دهنده، یار و دوست، برای مثال نگهدار تاج است و تخت بلند / تو را بر پرستش بود یارمند (فردوسی - ۷/۹۲)
ویژگی مردی که زن و فرزند دارد، برای مثال ضعیفم یالمندم تنگدستم / چه خوانم داستان رامی و ویس (سوزنی - لغتنامه - یالمند)
هاله، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهورد، شادورد، سابود، خرمن ماه، برای مثال به خط و آن لب و دندانش بنگر / که همواره مرا دارند در تاب ی یکی همچون پرن در اوج خورشید / یکی چون شایورد از گرد مهتاب (پیروز مشرقی - لغتنامه - شایورد)
خاردار، حقیر، خوار، پست مانند خار
سال دار، سال دیده، کلان سال، سال خورده