جدول جو
جدول جو

معنی سَخَّنَ - جستجوی لغت در جدول جو

سَخَّنَ
گرم شدن بیش از حد، او گرم شد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مجوّز دادن، او مجوّز داد
دیکشنری عربی به فارسی
حبس کردن، زندان
دیکشنری عربی به فارسی
ملّی کردن، وطن
دیکشنری عربی به فارسی
قانونی کردن، او مدوّن شد
دیکشنری عربی به فارسی
مختصر کردن، خلاصه کنید، متراکم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
رنگ کردن، رنگ، خم کردن، رنگ دادن
دیکشنری عربی به فارسی
ملایم کردن، قابل انعطاف، نرم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تزئین کردن، زیبا، آراستن
دیکشنری عربی به فارسی
نشت کردن، ازدحام
دیکشنری عربی به فارسی
تحویل دادن، صلح
دیکشنری عربی به فارسی
ضخیم کردن، ماهی
دیکشنری عربی به فارسی
سیاه کردن، سیاه
دیکشنری عربی به فارسی
آسان کردن، آسان
دیکشنری عربی به فارسی
تشخیص دادن، شخص
دیکشنری عربی به فارسی
شخصی سازی کردن، شخصی سازی کنید
دیکشنری عربی به فارسی
علّت آوردن، یک دلیل
دیکشنری عربی به فارسی
دود کردن، سیگار کشید
دیکشنری عربی به فارسی
تاریخ نگاری کردن، او یادداشت کرد، یادداشت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
خاموش کردن، مسکّن
دیکشنری عربی به فارسی
تعویق انداختن، آخرین
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، بین
دیکشنری عربی به فارسی
بیمه کردن، امنیّت
دیکشنری عربی به فارسی
تقویت کردن، قلعه، مطمئن شدن
دیکشنری عربی به فارسی
بهینه کردن، او بهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی
خانگی کردن، اهلی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
دیکشنری عربی به فارسی
حدس زدن، حدس بزن
دیکشنری عربی به فارسی
ذخیره کردن، فروشگاه
دیکشنری عربی به فارسی
مشخّص کردن، چشم، تعیین کردن، کالیبره کردن، نامزد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تورّم ایجاد کردن، بزرگ
دیکشنری عربی به فارسی
ضمانت دادن، در داخل
دیکشنری عربی به فارسی
توانا کردن، فعّال شد
دیکشنری عربی به فارسی
ساکن شدن، مسکن، سکونت داشتن، سکنه گذاری کردن، آرام کردن
دیکشنری عربی به فارسی