جدول جو
جدول جو

معنی سَجَّلَ - جستجوی لغت در جدول جو

سَجَّلَ
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحویل دادن، صلح
دیکشنری عربی به فارسی
علّت آوردن، یک دلیل
دیکشنری عربی به فارسی
پایین زدن، لگد زدن
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع بودن، تشویق شد، تشویق کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سیاه کردن، سیاه
دیکشنری عربی به فارسی
ضخیم کردن، ماهی
دیکشنری عربی به فارسی
زنجیر کردن، زنجیر شده
دیکشنری عربی به فارسی
خاموش کردن، مسکّن
دیکشنری عربی به فارسی
گرم شدن بیش از حد، او گرم شد
دیکشنری عربی به فارسی
نشت کردن، ازدحام
دیکشنری عربی به فارسی
بوسیدن، قبل از
دیکشنری عربی به فارسی
کلّی بودن، او تکمیل کرد
دیکشنری عربی به فارسی
داغ کردن، خطّ چشم درست کرد
دیکشنری عربی به فارسی
کاهش دادن، او کم کرد، کم گفتن
دیکشنری عربی به فارسی
نمونه بودن، مانند
دیکشنری عربی به فارسی
زندانبانی، زندانبان، زندانی بان
دیکشنری عربی به فارسی
سرمایه گذاری کردن، مرکز خرید، پول تامین کردن، مالی شدن
دیکشنری عربی به فارسی
به تعویق انداختن، باشه، تعویق انداختن
دیکشنری عربی به فارسی
خانگی کردن، اهلی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
احترام گذاشتن، ارج نهادن
دیکشنری عربی به فارسی
آسان کردن، آسان
دیکشنری عربی به فارسی
حق دادن، او واجد شرایط بود
دیکشنری عربی به فارسی
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
رایانه ای کردن، اطراف، حرکت دادن، جا به جا کردن، تبدیل کردن، محلّی سازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
لوس کردن، متنعّم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
زیبا کردن، شتر
دیکشنری عربی به فارسی
راه اندازی کردن، پر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
طولانی کردن، طول
دیکشنری عربی به فارسی
گمراه کردن، او گمراه کرد
دیکشنری عربی به فارسی
منطقی کردن، ذهن
دیکشنری عربی به فارسی
غیرفعّال کردن، او از کار افتاد
دیکشنری عربی به فارسی
ویرایش کردن، عدالت
دیکشنری عربی به فارسی
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
دیکشنری عربی به فارسی
غبار پاشیدن، شستن، پاکسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی