جدول جو
جدول جو

معنی زنوییدن - جستجوی لغت در جدول جو

زنوییدن
ناله کردن، زوزه کشیدن
تصویری از زنوییدن
تصویر زنوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
زنوییدن
مویه کردن، ناله کردن، زوزه کشیدن
تصویری از زنوییدن
تصویر زنوییدن
فرهنگ فارسی عمید
زنوییدن
((زَ دَ))
زوزه کشیدن سگ
تصویری از زنوییدن
تصویر زنوییدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوییدن
تصویر نوییدن
نالیدن، نوا و نوحه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوییدن
تصویر نوییدن
گریه و زاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سناییدن
تصویر سناییدن
احترام گذاشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هناییدن
تصویر هناییدن
اثر گذاشتن، تاثیر کردن، اثر کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زداییدن
تصویر زداییدن
پاکیزه ساختن، جلا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبوییدن
تصویر انبوییدن
بوکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زداییدن
تصویر زداییدن
زدودن، پاک کردن، پاکیزه ساختن، زداییدن، پاک کردن زنگ از فلز
فرهنگ فارسی عمید
افزودن: درخت و برگ برآید ز خاک و این گوید که خواجه هر چه بکاری ترا همان روید. کسی که همره ساقی است چون بود هشیار چرا ننوشد کمتر چرا نیفروزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنوریدن
تصویر کنوریدن
آدم بازی کردن و فریفتن مردم
فرهنگ لغت هوشیار
آوازدادن بانگ کردن: درخشیدن تیغهای سران نواییدن گرزهای گران. (شا. بنقل جها. رشیدی فرنظا) توضیح در فهرست ولف این کلمه نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبوییدن
تصویر انبوییدن
بوییدن، استشمام کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زداییدن
تصویر زداییدن
((زَ دَ))
زدودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هناییدن
تصویر هناییدن
((هَ دَ))
اثر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انبوییدن
تصویر انبوییدن
بو کردن، برای مثال از دست خیال روی تو وقت سحر / گلدستۀ وصل تو همی انبویم (فخر زرگر - لغتنامه - انبوییدن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زندیدن
تصویر زندیدن
توضیح دادن، تشریح کردن، شرح دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناییدن
تصویر ناییدن
افتخار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوییدن
تصویر پوییدن
طی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوییدن
تصویر بوییدن
بو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاییدن
تصویر زاییدن
بار نهادن، فارغ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روییدن
تصویر روییدن
سر زدن از زمین، سبز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیدن
تصویر زنجیدن
زاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثنویین
تصویر ثنویین
جمع ثنوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوییدن
تصویر پوییدن
رفتن (نه بشتاب و نه نرم) : (بدو گفت شبگیر از ایدر بپوی بدین مرزبانان لشکر بگوی) (شا. بخ 2329: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنویدن
تصویر شنویدن
شنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن چیزی به وسیله آب: غسل. یا شستمش و گذاشتمش کنار. جواب دندان شکن با او دادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیدن
تصویر زنجیدن
ناله کردن، زاری کردن، موییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشیدن
تصویر نوشیدن
خوردن آب یا مایع دیگر، آشامیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنویدن
تصویر غنویدن
غنودن، خفتن، خوابیدن، درخواب شدن، آرمیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوییدن
تصویر شوییدن
شستن، چیزی را با آب پاکیزه ساختن، پارچه یا ظرف یا چیز دیگر را در آب مالیدن که پاک شود، شوییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاییدن
تصویر زاییدن
به دنیا آوردن نوزاد، بچه آوردن، زادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوفیدن
تصویر نوفیدن
بانگ کردن، فریاد کردن، غریدن، جنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوییدن
تصویر گوییدن
گفتن، حرف زدن، سخن راندن، ادا کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید