جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ناییدن

ناییدن

ناییدن
فخر کردن. مباهات نمودن. (برهان قاطع) (از آنندراج). لاف زدن. (ناظم الاطباء). به این معنی در جهانگیری و رشیدی نیامده ولی در دساتیر آمده است. ظاهراًمصحف ’بالیدن’ است. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

پاییدن

پاییدن
نگاهبانی کردن حراست کردن در نظر داشتن مواظب بودن، توقف کردن بودن ایستادن ماندن درنگ کردن، ثبات و دوام داشتن مدام بودن جاوید بودن قایم بودن، منتظر بودن چشم داشتن، پایداری کردن پا فشردن، بقا زیستن ماندن، قسمت کردن بخشیدن، مهم شمردن وزن نهادن، رصد کردن و مراقبت کردن: (پاییدن وقت) و (پاییدن ستاره) و (بپای تا بدایره اندر آید) (التفهیم 64) و (بپای ارتفاع آفتاب را) (التفهیم 313) -10 ملتفت و متوجه بودن
فرهنگ لغت هوشیار

ساییدن

ساییدن
کنایه از کسی که تعب و محنت روزگار را ندیده و نچشیده باشد، محبوب، مستور
فرهنگ لغت هوشیار