جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نوییدن

نوییدن

نوییدن
نوحه کردن. (انجمن آرا) (از برهان). نالیدن. (از برهان). نوا کردن. (از آنندراج). به بانگ بلند گریه کردن و زاریدن. (ناظم الاطباء). نویدن. رجوع به نویدن شود:
کسی که کان عسل شد چرا ترش گوید
کسی که مرده ندارد چرا همی نوید.
مولوی (از انجمن آرا).
، لرزیدن. (از برهان). رجوع به نویدن شود
لغت نامه دهخدا

پوییدن

پوییدن
رفتن (نه بشتاب و نه نرم) : (بدو گفت شبگیر از ایدر بپوی بدین مرزبانان لشکر بگوی) (شا. بخ 2329: 8)
پوییدن
فرهنگ لغت هوشیار

شوییدن

شوییدن
پاک کردن چیزی به وسیله آب: غسل. یا شستمش و گذاشتمش کنار. جواب دندان شکن با او دادم
فرهنگ لغت هوشیار