- رواحه
- شادی
معنی رواحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شایعه
فزونی، برتری
باز گفت باز گفتن، آبکشیدن آب بردن
ابر ابر سفید
جاری، راهی
نیزه زن نیزه گر، نیزه ساز نیزه گری 4 کمان سخت، گزنده: از ستور
بازرگانی
کشتیگاه میدان کشتی
جمع راحله، ستور بارکش جمع راحله ستوران بارکش، مرکبان
نوعی از انگور
شادمانی پس از اندوه
در حال رفتن، رونده، جاری
روانه شدن: روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه گشتن
روانه گشتن: روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه شدن
روانه کردن: روانه ساختن، روان کردن، راهی کردن، گسیل کردن، فرستادن
روانه شدن: روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه گشتن
روانه گشتن: روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه شدن
روانه کردن: روانه ساختن، روان کردن، راهی کردن، گسیل کردن، فرستادن
رباب، از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر و در قدیم دارای دو سیم بوده و آن را با کشیدن کمانه یا آرشه می نواخته اند، رواوه، ابر سفید
زود، فوری
راحله، ستور بارکش، شتر قوی مستعد برای سواری دادن یا بار کشیدن
پنجه هبک، شادمانی آسایش، آساینده، رستی (تعطیل)، دلخواه
جمع راوی، باز گویندگان، چمانیان (ساقیان)، آب برکشندگان
شبانگاه آمدن یا رفتن به جائی
طعام زندانیان، غذای زندانیان و اسیران
شبانگاه، سر شب، اول شب، از وقت زوال تا شب
آبادی کوچک در صحرا، قطعه زمینی دارای آب و علف در بیابان وسیع
واحه در فارسی: آبادک آباده آبادیی که در میانه ریگستان قرار دارد:جمع واحات