رواه رواه ج ِراوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). روات. رجوع به راوی و روات شود، در اصطلاح ادب و لغت به جمعی از مردم گفته می شود که اشعار و امثال و اقوال و اخبار مختلف عرب را جمع و نقل وروایت کنند. و رجوع به روایه و روایت و راوی شود لغت نامه دهخدا
رواه رواه طعام است مر زندانیان را. (از آنندراج). قوت و طعام زندانیان و اسیران. (ناظم الاطباء) : قفس تن شده بدل زندان پاره های جگر رواهش دان. ابوالمعانی (از شعوری) لغت نامه دهخدا