جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رواه

رواه

رواه
جمع راوی، باز گویندگان، چمانیان (ساقیان)، آب برکشندگان
رواه
فرهنگ لغت هوشیار

رواه

رواه
ج ِراوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). روات. رجوع به راوی و روات شود، در اصطلاح ادب و لغت به جمعی از مردم گفته می شود که اشعار و امثال و اقوال و اخبار مختلف عرب را جمع و نقل وروایت کنند. و رجوع به روایه و روایت و راوی شود
لغت نامه دهخدا

رواه

رواه
جنبش آب بر روی زمین. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

رواه

رواه
طعام است مر زندانیان را. (از آنندراج). قوت و طعام زندانیان و اسیران. (ناظم الاطباء) :
قفس تن شده بدل زندان
پاره های جگر رواهش دان.
ابوالمعانی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا