جدول جو
جدول جو

معنی رخ - جستجوی لغت در جدول جو

رخ
آنتای
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ واژه فارسی سره
رخ
شکسته و پاره، رخنه، شکاف، چاک رخساره، روی و چهره، وجه، گونه، صورت
فرهنگ لغت هوشیار
رخ
شکاف باریک، رخنه، چاک، حزن، اندوه، خراش، خط یا تراک باریک در روی سنگ که هرگاه ضربه به سنگ برسد از آنجا شکسته شود
در تراشکاری خط هایی که از کشیدن سوهان بر روی فلز ایجاد می شود
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ فارسی عمید
رخ
یک طرف صورت از زیر چشم تا چانه، روی، چهره، هر یک از برجستگی های دو طرف صورت، گونه
سوی، طرف، جانب
عنان اسب
رخ دادن: روی دادن، به وقوع پیوستن امری
رخ گرداندن: روی برگردانیدن از کسی یا چیزی، پشت کردن، رو برگرداندن، رو تافتن، اعراض کردن، رخ گردانیدن
رخ گردانیدن: روی برگردانیدن از کسی یا چیزی، پشت کردن، رو برگرداندن، رو تافتن، اعراض کردن، رخ گرداندن
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ فارسی عمید
رخ
در ورزش شطرنج مهره ای به شکل برج
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، پشلنگ، ابناخون، دیز، قلاط، اورا، حصن، دژ، کلات، ملاذ، دز، دیزه
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ فارسی عمید
رخ
جنگجو، پهلوان
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ فارسی معین
رخ
یکی از مهره های شطرنج که به شکل برج است
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ فارسی معین
رخ
پرنده ای موهوم و بزرگ مانند سیمرغ و عنقا
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ فارسی معین
رخ
((رُ))
گونه، چهره، هر یک از دو طرف گونه، سوی، طرف، عنان اسب، افسار
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ فارسی معین
رخ
((رَ))
رخنه، شکاف، خط هایی که از کشیدن سوهان بر روی فلزات ایجاد شود
تصویری از رخ
تصویر رخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخسانا
تصویر رخسانا
(دخترانه)
رکسانه، روشنک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخساره
تصویر رخساره
(دخترانه)
چهره، صورت، گونه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخسار
تصویر رخسار
(دخترانه)
چهره، سیم، چهره، صورت، گونه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخامین
تصویر رخامین
(دخترانه)
رخام (عربی) + ین (فارسی) از جنس رخام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخ افروز
تصویر رخ افروز
(دخترانه)
روشن کننده چهره، شادی آور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخنار
تصویر رخنار
(دخترانه)
زیبارو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخنا
تصویر رخنا
(دخترانه)
زیبارو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخگل
تصویر رخگل
(دخترانه)
آنکه چهره ای زیبا چون گل دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخک
تصویر رخک
(دخترانه)
مرکب از رخ (چهره، صورت) + ک (نشانه تحبیب)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخشیده
تصویر رخشیده
(دخترانه)
رخشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخشید
تصویر رخشید
(دخترانه)
آنکه چهره ای روشن و تابان دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخشنده
تصویر رخشنده
(دخترانه)
تابان، کنایه از خورشید است، درخشنده، دارای عظمت و شکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخشان
تصویر رخشان
(دخترانه)
درخشان، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخشاد
تصویر رخشاد
(دخترانه)
خشرو، دارای چهره شاد و گشاده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخشا
تصویر رخشا
(دخترانه)
درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رخنه کردن
تصویر رخنه کردن
رسوخ کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخشاره
تصویر رخشاره
فیلم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخسار
تصویر رخسار
قیافه، سیما، صورت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخداد
تصویر رخداد
عارضه، واقعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخجوش
تصویر رخجوش
آکنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخت
تصویر رخت
لباس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخبام
تصویر رخبام
قرنیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخ دادنی
تصویر رخ دادنی
حتمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخ دادن
تصویر رخ دادن
اتفاق افتادن، به وقوع پیوستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخ داد
تصویر رخ داد
آکسیدانت
فرهنگ واژه فارسی سره