معنی رخ رخ (تَ قَوْ وُ) پاسپر کردن. (ناظم الاطباء) (آنندراج). پاسپر کردن و لگدکوب کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آمیختن شراب را. (آنندراج) (ناظم الاطباء). آمیختن شراب را با آب، زیاد شدن آب خمیر. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا