معنی رخشیده
رخشیده
(دخترانه)
رخشید
تصویر رخشیده
فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با رخشیده
رخشیده
رخشیده
تابیده شده پرتو انداخته روشن گشته
فرهنگ لغت هوشیار
رخشنده
رخشنده
تابان، کنایه از خورشید است، درخشنده، دارای عظمت و شکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
پخشیده
پخشیده
پهن شده کوفته شده پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
بخشیده
بخشیده
عطا شده، مبذول، موهوب
فرهنگ لغت هوشیار
درخشیده
درخشیده
تابیده، روشن
فرهنگ لغت هوشیار
رخشیدن
رخشیدن
پرتو انداختن تابیدن روشن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رخشنده
رخشنده
پرتو انداز، تابنده، تابان
فرهنگ لغت هوشیار
شخشیده
شخشیده
لغزیده فرو خیزنده
فرهنگ لغت هوشیار
بخشیده
بخشیده
داده، عطاشده، عفوشده
فرهنگ فارسی عمید