چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، رخسار، رخساره، دیمه، دیمر، سج، خدّ، وجنات فلزی سفید رنگ و کمی مایل به آبی که برای ساختن انواع ظروف و برخی چیزهای دیگر به کار می رود رو پسوند متصل به واژه به معنای روینده مثلاً خودروی
چهره، صورت، سیما، گونه، رُخ، رُخسار، رُخسارِه، دیمِه، دیمَر، سَج، خَدّ، وَجَنات فلزی سفید رنگ و کمی مایل به آبی که برای ساختن انواع ظروف و برخی چیزهای دیگر به کار می رود رو پسوند متصل به واژه به معنای روینده مثلاً خودروی
عقیده، نظر، اندیشه، عقیدۀ کسی یا کسانی دربارۀ چیزی یا کسی، در علوم سیاسی برگه ای که نشان دهندۀ نظر فرد در مورد یک امر سیاسی، به ویژه انتخابات است مثلاً رأیش را در صندوق انداخت، حکم دادگاه، قضاوت، اظهارنظر رأی ثاقب: رأی نافذ، رأی روشن
عقیده، نظر، اندیشه، عقیدۀ کسی یا کسانی دربارۀ چیزی یا کسی، در علوم سیاسی برگه ای که نشان دهندۀ نظر فرد در مورد یک امر سیاسی، به ویژه انتخابات است مثلاً رأیش را در صندوق انداخت، حکم دادگاه، قضاوت، اظهارنظر رأی ثاقب: رأی نافذ، رأی روشن
اندیشه، فکر، عقل، عقیده، تدبیر، عزم لقب و عنوان برای پادشاهان و فرمانروایان هند، راج، راجه، برای مثال همی نگون شود از باس و از مهابت شاه / به ترک خانۀ خان و به هند رایت رای (عنصری - ۲۹۱)، پادشاه، حاکم
اندیشه، فکر، عقل، عقیده، تدبیر، عزم لقب و عنوان برای پادشاهان و فرمانروایان هند، راج، راجه، برای مِثال همی نگون شود از باس و از مهابت شاه / به ترک خانۀ خان و به هند رایت رای (عنصری - ۲۹۱)، پادشاه، حاکم
فکر، اندیشه، تدبیر، طرح، نقشه اندیشه و تدبیر، پنداشتن، تدبیر خردمندانه، دیدن، دانستن، پارسی تازی گشته رای (خرد عقل) بوشا اندیشه فکر، عقیده اعتقاد، شور مشورت، قصد عزم، جولان خاطر است در مقدماتی که امید میرود که منتج به نتیجه گردد، نظر حاکم درباره مدعی و مدعی علیه حکم، نظر قاضی در تفسیر قانون. یا اصحاب قیاس اصحاب قیاس پیروان ابو حنیفه جمع آرا
فکر، اندیشه، تدبیر، طرح، نقشه اندیشه و تدبیر، پنداشتن، تدبیر خردمندانه، دیدن، دانستن، پارسی تازی گشته رای (خرد عقل) بوشا اندیشه فکر، عقیده اعتقاد، شور مشورت، قصد عزم، جولان خاطر است در مقدماتی که امید میرود که منتج به نتیجه گردد، نظر حاکم درباره مدعی و مدعی علیه حکم، نظر قاضی در تفسیر قانون. یا اصحاب قیاس اصحاب قیاس پیروان ابو حنیفه جمع آرا