جدول جو
جدول جو

معنی رهی

رهی
رونده، راه افتاده، رهرو، مسافر، غلام، بنده، چاکر، برای مثال کمند از رهی بستد و داد خم / بینداخت خوار و نزد هیچ دم (فردوسی - ۱/۲۰۰)
تصویری از رهی
تصویر رهی
فرهنگ فارسی عمید