جدول جو
جدول جو

معنی رأی

رأی((رَ))
اندیشه، فکر، تدبیر، عقیده، اعتقاد، شور، مشورت، قصد، عزم، رای
تصویری از رأی
تصویر رأی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رأی

رای

رای
فکر، اندیشه، تدبیر، طرح، نقشه اندیشه و تدبیر، پنداشتن، تدبیر خردمندانه، دیدن، دانستن، پارسی تازی گشته رای (خرد عقل) بوشا اندیشه فکر، عقیده اعتقاد، شور مشورت، قصد عزم، جولان خاطر است در مقدماتی که امید میرود که منتج به نتیجه گردد، نظر حاکم درباره مدعی و مدعی علیه حکم، نظر قاضی در تفسیر قانون. یا اصحاب قیاس اصحاب قیاس پیروان ابو حنیفه جمع آرا
فرهنگ لغت هوشیار

ربی

ربی
پرورش یافتن در بر کسی پروردگار من، خدایا، الهی، ای خدای من
ربی
فرهنگ لغت هوشیار