معنی رأس - فرهنگ فارسی معین
معنی رأس
- رأس((رَ))
- سر، بزرگ و مهتر قوم، واحدی برای شمارش چهارپایان، بلندی جمع روؤس (رئوس)
تصویر رأس
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رأس
راس
- راس
- آنچه در بالای گردن انسان و جلو گردن حیوان قرار دارد، سر، رئوس، سید، آقا، مهتر، رئیس، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
رغس
- رغس
- دسترس، فراوانی، گوالیدگی بچه دان پرده ای که به هنگام زای همراه با بچه بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار