جدول جو
جدول جو

معنی ذاهل - جستجوی لغت در جدول جو

ذاهل
فراموش کننده فراموشکار. فراموشکار
تصویری از ذاهل
تصویر ذاهل
فرهنگ لغت هوشیار
ذاهل
فراموش کننده، فراموشکار
تصویری از ذاهل
تصویر ذاهل
فرهنگ فارسی عمید
ذاهل
((هِ))
فراموش کننده
تصویری از ذاهل
تصویر ذاهل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، ناآگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
تنبل، سست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باهل
تصویر باهل
بی کارگردنده، متردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاجل
تصویر ذاجل
ستمگر، ظالم
فرهنگ لغت هوشیار
باریک، لاغر، پژمرده پلاسیده، خشک لب پژمرده پلاسیده، لاغر نزار، خشک شده از عطش (لب و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائل
تصویر ذائل
خواری، رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاهب
تصویر ذاهب
فراموش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاهل
تصویر زاهل
آسوده خاطر، دور شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
سرگشته داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند
فرهنگ لغت هوشیار
زن خواستن و با اهل شدن، ازدواج نمودن زن گرفتن، سر به راهی زن کردن زن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، نابخرد، بی سواد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذائل
تصویر ذائل
دارای ذیل، درازدامن، درازدنبال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذابل
تصویر ذابل
پژمرده، ترنجیده، خشکیده، لاغر، نزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاهل
تصویر زاهل
ثابت، تغییر ناپذیر، پابرجا، استوار، پایدار، همیشگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاهل
تصویر عاهل
زن بی شوی، فرمانروا شاه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تن پرور، سست، تن آسان و نیز میان دو کتف، بالای شانه و پشت گردن هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
((هِ))
نادان، لات، لوطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داهل
تصویر داهل
((هُ))
مترسکی که در مزارع برای شکار کردن یا رماندن حیوانات نصب می کنند، داهول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذاهب
تصویر ذاهب
((هِ))
رونده، گذرنده، کوشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذابل
تصویر ذابل
((بِ))
پژمرده، پلاسیده، لاغر، نزار، خشک شده از عطش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
((هِ))
تنبل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
شانه، کتف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاهل
تصویر تاهل
زناشویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذاهب
تصویر ذاهب
رونده، درگذرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
تنبل، سست، بیکار، هنجام، کسل، جایمند، تنند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگار،
پیر، ناتوان، مفرد کواهل،
بالای شانه تا زیر گردن، میان دو کتف چهارپایان، پشت گردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
Ignorant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
невежественный
دیکشنری فارسی به روسی
неосвічений
دیکشنری فارسی به اوکراینی