نعت فاعلی از ذهول. غافل. بی پروا. فراموش کرده: و وقوع حوادث که در زمان متقدم بوده باشد غافل و ذاهل مانند. (جامع التواریخ رشیدی). یکزمان زین قبله گر ذاهل شوی سخرۀ هر قبلۀ باطل شوی. مولوی
نعت فاعلی از ذهول. غافل. بی پروا. فراموش کرده: و وقوع حوادث که در زمان متقدم بوده باشد غافل و ذاهل مانند. (جامع التواریخ رشیدی). یکزمان زین قبله گر ذاهل شوی سخرۀ هر قبلۀ باطل شوی. مولوی
سرگشته داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند
سرگشته داحول: پارسی تازی گشته داخول گونه ای از تله و لولوی سر خرمن علامتی که در زراعت و فالیز و مانند آن نصب کنند تا جانوران موذی از آن برهند، علامتی که صیادان در صحرا نزدیک به دام نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بسوی دام آیند و گرفتار شوند