جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ذاهل

ذاهل

ذاهل
نعت فاعلی از ذهول. غافل. بی پروا. فراموش کرده: و وقوع حوادث که در زمان متقدم بوده باشد غافل و ذاهل مانند. (جامع التواریخ رشیدی).
یکزمان زین قبله گر ذاهل شوی
سخرۀ هر قبلۀ باطل شوی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

ذابل

ذابل
باریک، لاغر، پژمرده پلاسیده، خشک لب پژمرده پلاسیده، لاغر نزار، خشک شده از عطش (لب و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار