معنی ذائل - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ذائل
ذائل
- ذائل
- نعت فاعلی از ذیل، درازدنبال: فرس ٌ ذائل، اسبی درازدم، ذیل ٌ ذائل، خواری. رسوائی، درع ٌ ذائل، زره درازدامان، حِلَق ٌ ذائل، حلقه های زره باریک و لطیف مائل بدرازی
لغت نامه دهخدا
ذابل
- ذابل
- باریک، لاغر، پژمرده پلاسیده، خشک لب پژمرده پلاسیده، لاغر نزار، خشک شده از عطش (لب و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار