جدول جو
جدول جو

معنی دیز - جستجوی لغت در جدول جو

دیز
علامتی برای بالا بردن نت به یک نیم پرده
تصویری از دیز
تصویر دیز
فرهنگ فارسی عمید
دیز
دیزه، اسب سیاه مایل به خاکستری، دیزج
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اورا، دژ، قلاط، ملاذ، رخّ، حصن، ابناخون، پشلنگ، دیزه، کلات، دز
تصویری از دیز
تصویر دیز
فرهنگ فارسی عمید
دیز
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد با 164 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد با 386 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دیز
رنگ، لون، رنگ خاکستری
تصویری از دیز
تصویر دیز
فرهنگ لغت هوشیار
دیز
رنگ اسب یا استر، شبیه، مانند، دژ، قلعه
تصویری از دیز
تصویر دیز
فرهنگ فارسی معین
دیز((یِ))
یکی از علامات تغییردهنده که قبل از نوت ها گذاشته شود. این علامت صدای نوت را نیم پرده بالا برده آن را زیر می کند، مقابل بم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیزالو
تصویر دیزالو
دیزالو (Dissolve) انتقال نرم و آرام از یک صحنه به صحنه دیگر است. این عمل در ویرایش فیلم به کمک افکت های ویژه انجام می شود تا جابه جایی نرم و آرام بین دو صحنه ایجاد شود، به طوری که صحنه اولیه به آرامی محو شده و صحنه جدید در برنامه نمایش ظاهر می شود.
استفاده از Dissolve در تدوین فیلم:
1. Cross Dissolve (انتقال خطی) : این افکت به صورت یک انتقال نرم از یک صحنه به صحنه دیگر انجام می شود. در این افکت، صحنه اولیه به آرامی به صورت نیمه نیمه محو می شود و صحنه جدید به آرامی ظاهر می شود.
2. Fade In/Out (محو ورود/خروج) : در این افکت، صحنه به آرامی وارد می شود (Fade In) یا به آرامی خارج می شود (Fade Out). این افکت معمولاً برای شروع یا پایان فیلم یا بخشی از فیلم استفاده می شود.
3. Starburst Dissolve (انتقال ستاره ای) : این افکت معمولاً برای انتقال بین صحنه هایی با فضای خاص یا اهمیت زیاد استفاده می شود، که در آن صحنه جاری به آرامی و به وسیلهٔ زیبایی
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
سیستم موتورهای روغنی که همه نوع روغن و نفت را میتوان به جای بنزین در آن ها مصرف کرد و قدرت آن ها از موتورهای بنزینی بیشتر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیزی
تصویر دیزی
ظرف سفالی یا سنگی استوانه شکل که در آن آبگوشت طبخ می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیزه
تصویر دیزه
اسب سیاه مایل به خاکستری، برای مثال کجا دیزۀ تو جهد روز جنگ / شتاب آید اندر سپاه درنگ (فردوسی - ۱/۲۲۸)
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اورا، کلات، ملاذ، دژ، قلاط، دز، رخّ، پشلنگ، حصن، ابناخون، دیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیزج
تصویر دیزج
دیزه، اسب سیاه مایل به خاکستری، دیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیزندان
تصویر دیزندان
سه پایه، سهپایۀ آهنی که دیگ را روی آن میگذارند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ زَ)
اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد معرب دیزه بالکسر و لماعربوه فتحوه. (منتهی الارب). رجوع به دیزه و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 481 شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان است، با 2888 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان راهجرد بخش دستجرد شهرستان قم با 538 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از دهستان چهاربلوک جنوبی بخش سیمینه رود شهرستان همدان با645 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
بلوک دیزک متعلق به ایران و مرکب از دهات متعدد است که دو پارچه از آنها که جالق و کالیکان باشد در خط سرحد شرقی واقع است. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک با 139 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
نوعی موتور با احتراق داخلی که بوسیلۀ رودلف دیزل مهندس آلمانی (1858 تا 1913م.) اختراع شد و در 1892م. بثبت رسید. تفاوت آن با موتورهای بنزینی در این است که در موتورهای بنزینی گیرش سوخت بوسیلۀ جرقه صورت میگیرد اما در موتورهای دیزل این مقصود بوسیلۀ تراکم هوا در استوانه های موتور حاصل میشود بدین معنی که دمای هوا را بوسیلۀ تراکم به حدی بالا میبرند که سوخت را بگیراند. موتورهای دیزل معمولاً دارای 3 استوانه یا بیشتر و چرخ طیار هستند و بر دو نوع میباشند: دوضربه ای یا دوحلقه ای و چهارضربه ای یا چهارحلقه ای. درسال 1962 میلادی یک نفر مهندس آلمانی بنام آنتون براون در کانادا نوع تازه ای موتور دیزل اختراع کرد که با هر سوخت مایع کار میکند. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
ایستگاه خطآهن میان صوفیان و شرفخانه در آذربایجان 28 کیلومتری صوفیان و 59 کیلومتری تبریز. (یادداشت لغتنامه)
نامی است که امروزه به صمکان داده اند. (حاشیۀ نزهه القلوب چ دبیرسیاقی ص 141 از فارسنامۀ ناصری ص 226)
لغت نامه دهخدا
ظرف طعام پزی کوچک گلین و یا مسین، (ناظم الاطباء)، قسمی دیگ سفالین که در آن بیشتر گوشت و گاه آش پزند، دیگ از گل پخته، تی یره، (درتداول مردم قزوین)، (یادداشت مرحوم دهخدا)، پی تی،
- امثال:
پسر خاله یا پسر عموی دسته دیزی کسی، بمزاح آنکه بدو هیچ نسبتی ندارد، خویشی بسیار دور با اوداشتن
در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته است، پیش خود حساب باید برد،
دیزی از کار در آمده است، مجرب است،
دیزی پشت سر کسی شکستن، آرزوی بازنگشتن او را داشتن،
- آب دیزی را زیاد کردن، چیزی بر ماحضر افزودن،
- دیزی بازاری، آبگوشتی در ظروف سفالین خرد پخته که طبقۀ کم بضاعت از دیزی پزی خریدندی، (یادداشت مرحوم دهخدا)،
- دیزی سنگی، دیزی که از سنگ سازند و آن در مشهد متداول است و از سنگهای مخصوصی سازند، هرکاره
لغت نامه دهخدا
(عُ کَ دَ / دِ)
آبگوشت پز. پی تی پز. آنکه در دیزی آبگوشت پزد فروختن را. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیزج خلیل
تصویر دیزج خلیل
دیزه نام جایی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیزندان
تصویر دیزندان
سه پایه ای آهنین که دیگ مسین را بربالای آن گذارند و طعام پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیزک
تصویر دیزک
خاکستری رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته دیزه دیزگ چارپایی که یکدست سیاه باشد دیز، چاروایی که رنگش سیاه باشد اسبی که قوایم اش سیاه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی موتور با احتراق داخلی که بوسیله مهندس آلمانی اختراع شده، و همه نوع روغن و نفت را میتوان عوض بنزین در آنها مصرف کرد و قدرت آنها نیز از موتورهای بنزینی بیشتر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیزی
تصویر دیزی
ظرف سفالی یا سنگی استوانه ای شکل که در آن آبگوشت درست می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیزج
تصویر دیزج
رنگ، رنگ سیاه و کبود، اسبی که رنگش سیاه یا خاکستری باشد، دیزه، دیزک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیزک
تصویر دیزک
رنگ، رنگ سیاه و کبود، اسبی که رنگش سیاه یا خاکستری باشد، دیزج، دیزه
فرهنگ فارسی معین
((زِ))
دستگاه موتورهای روغنی که به وسیله «دیزل» آلمانی اختراع گردیده و در آن ها انواع روغن و نفت را به جای بنزین به کار برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیزه
تصویر دیزه
((زِ))
رنگ، رنگ سیاه و کبود، اسبی که رنگش سیاه یا خاکستری باشد، دیزج، دیزک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیزی
تصویر دیزی
ظرف سفالین یا سنگی که در آن معمولاً آبگوشت پزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیزندان
تصویر دیزندان
((زَ))
سه پایه ای آهنین که دیگ مسین را بر بالای آن گذارند و طعام پزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیزاین
تصویر دیزاین
طرح، طراحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیزج
تصویر دیزج
((دَ زَ))
دیزه
فرهنگ فارسی معین