جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دیزج

دیزج

دیزج
پارسی تازی گشته دیزه دیزگ چارپایی که یکدست سیاه باشد دیز، چاروایی که رنگش سیاه باشد اسبی که قوایم اش سیاه باشد
فرهنگ لغت هوشیار

دیزج

دیزج
رنگ، رنگ سیاه و کبود، اسبی که رنگش سیاه یا خاکستری باشد، دیزه، دیزک
دیزج
فرهنگ فارسی معین

دیزج

دیزج
دهی است از دهستان چهاربلوک جنوبی بخش سیمینه رود شهرستان همدان با645 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

دیزج

دیزج
اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد معرب دیزه بالکسر و لماعربوه فتحوه. (منتهی الارب). رجوع به دیزه و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 481 شود
لغت نامه دهخدا

دیزی

دیزی
ظرف سفالی یا سنگی استوانه ای شکل که در آن آبگوشت درست می کنند
دیزی
فرهنگ لغت هوشیار

دیزل

دیزل
نوعی موتور با احتراق داخلی که بوسیله مهندس آلمانی اختراع شده، و همه نوع روغن و نفت را میتوان عوض بنزین در آنها مصرف کرد و قدرت آنها نیز از موتورهای بنزینی بیشتر است
فرهنگ لغت هوشیار

دیزه

دیزه
اسب سیاه مایل به خاکستری، برای مِثال کجا دیزۀ تو جَهَد روز جنگ / شتاب آید اندر سپاه درنگ (فردوسی - ۱/۲۲۸)
قَلعِه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اَورا، کَلات، مَلاذ، دِژ، قِلاط، دِز، رُخّ، پِشلَنگ، حِصن، اَبناخون، دیز
دیزه
فرهنگ فارسی عمید