کرم ابریشم، نوزاد کرمی شکل پروانه با بدنی استوانه ای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه می کند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه می شود، کرم بادامه، کرم پیله، کناغ، نوغانبرای مثال دیوه هرچند که ابرشم بکند / هرچه آن بیشتر به خویش تند (رودکی - ۵۴۵)
کِرمِ اَبریشَم، نوزاد کرمی شکل پروانه با بدنی استوانه ای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه می کند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه می شود، کِرمِ بادامِه، کِرمِ پیلِه، کَناغ، نُوغانبرای مِثال دیوه هرچند که ابرشم بکند / هرچه آن بیشتر به خویش تَنَد (رودکی - ۵۴۵)
پارچۀ ابریشمی، برای مثال هم از لؤلؤ و گوهر شاهوار / هم از دیبۀ چین سراسر نگار (فردوسی - ۱/۲۰۸ حاشیه) دیبۀ خسروی: نام یکی از گنج های هشت گانۀ خسروپرویز، برای مثال دگر آنک نامش همی بشنوی / تو گویی همه دیبۀ خسروی (فردوسی - ۸/۲۹۷)
پارچۀ ابریشمی، برای مِثال هم از لؤلؤ و گوهر شاهوار / هم از دیبۀ چین سراسر نگار (فردوسی - ۱/۲۰۸ حاشیه) دیبۀ خسروی: نام یکی از گنج های هشت گانۀ خسروپرویز، برای مِثال دگر آنک نامش همی بشنوی / تو گویی همه دیبۀ خسروی (فردوسی - ۸/۲۹۷)
اسب سیاه مایل به خاکستری، برای مثال کجا دیزۀ تو جهد روز جنگ / شتاب آید اندر سپاه درنگ (فردوسی - ۱/۲۲۸) قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اورا، کلات، ملاذ، دژ، قلاط، دز، رخّ، پشلنگ، حصن، ابناخون، دیز
اسب سیاه مایل به خاکستری، برای مِثال کجا دیزۀ تو جَهَد روز جنگ / شتاب آید اندر سپاه درنگ (فردوسی - ۱/۲۲۸) قَلعِه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اَورا، کَلات، مَلاذ، دِژ، قِلاط، دِز، رُخّ، پِشلَنگ، حِصن، اَبناخون، دیز
دیروز. روز گذشته. (ناظم الاطباء). دیروزین. دیروزینه.دی. (یادداشت دهخدا). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است. (غیاث) (آنندراج) : امیر (مسعود) خواجه را گفت در آن حدیث دینه چه دیده است ؟. (تاریخ بیهقی ص 258 چ ادیب). امیر پرسید که اریاق چون نیامده است ؟ غازی گفت او عادت دارد سه چهار شبانه روز شراب خوردن خاصه که بر شادی و نواخت دینه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 325). ز دوشینه درنگ و دینه تأخیر فراوان خورد یار امروز تشویر. لامعی. بفردا چه امیدستت که فردا نه موجود است همچون روز دینه. ناصرخسرو. بچۀ بط اگر چه دینه بود آب دریاش تا بسینه بود. سنائی (حدیقه). ما و همین دوغبا و ترف و ترینه پختۀ امروز یا ز باقی دینه. (از اسرارالتوحید ص 276). عیسی آن مرد را بخواند و گفت آن پشتۀ هیزم دینه چه کردی گفت همچنان نهاده است. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 201). چون از آنجا که صخره بود بگذشتند که منزل دینۀایشان بود. (ابوالفتوح ج 4 ص 437 س 6). امروز دوزن دارم با زن دینه. (ابوالفتوح ج 4 ص 538 س 18). فردا به باد کار صاحب از امروز چونانک امروز بهتر است ز دینه. سوزنی. گفت به تیر آن پر کینه ت کجاست گفت به رخش آن تک دینه ت کجاست. نظامی. نقل است که یک روز بجمعی از اهل علم گذشت و گفت اگر سه چیز در شماست وگرنه دوزخ شما را واجب است گفتند آن سه چیز چیست ؟ گفت حسرت دینه که از شما گذشت و نتوانید در آن طاعت زیادت کردن و نه گناهان را عذر خواستن و اگر امروزبعذر دینه مشغول شوی حق امروز کی گذاری. (تذکرۀ الاولیاء عطار). امروز به از دینه ای مونس دیرینه دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد. مولوی. - دینه روز، دیروز: درخت پشیمانی از دینه روز در امروز باید که تان بردهد. ناصرخسرو. راهی که زیانکار بود می نمائی، دینه روز بفریادی آمدی، برای کار ناشایسته سبب شدی. (تفسیر بی نام سدۀهفتم متعلق به عبدالعلی صدرالاشرافی). - دینه شب، دیشب. شب گذشته. (ناظم الاطباء). ، نو. تازه. (یادداشت دهخدا). مقابل کهن و دیرینه: چه آویزی در این چون می ندانی که دینه است این مدینه یا کهینه. ناصرخسرو
دیروز. روز گذشته. (ناظم الاطباء). دیروزین. دیروزینه.دی. (یادداشت دهخدا). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است. (غیاث) (آنندراج) : امیر (مسعود) خواجه را گفت در آن حدیث دینه چه دیده است ؟. (تاریخ بیهقی ص 258 چ ادیب). امیر پرسید که اریاق چون نیامده است ؟ غازی گفت او عادت دارد سه چهار شبانه روز شراب خوردن خاصه که بر شادی و نواخت دینه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 325). ز دوشینه درنگ و دینه تأخیر فراوان خورد یار امروز تشویر. لامعی. بفردا چه امیدستت که فردا نه موجود است همچون روز دینه. ناصرخسرو. بچۀ بط اگر چه دینه بود آب دریاش تا بسینه بود. سنائی (حدیقه). ما و همین دوغبا و ترف و ترینه پختۀ امروز یا ز باقی دینه. (از اسرارالتوحید ص 276). عیسی آن مرد را بخواند و گفت آن پشتۀ هیزم دینه چه کردی گفت همچنان نهاده است. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 3 ص 201). چون از آنجا که صخره بود بگذشتند که منزل دینۀایشان بود. (ابوالفتوح ج 4 ص 437 س 6). امروز دوزن دارم با زن دینه. (ابوالفتوح ج 4 ص 538 س 18). فردا به باد کار صاحب از امروز چونانک امروز بهتر است ز دینه. سوزنی. گفت به تیر آن پر کینه ت کجاست گفت به رخش آن تک دینه ت کجاست. نظامی. نقل است که یک روز بجمعی از اهل علم گذشت و گفت اگر سه چیز در شماست وگرنه دوزخ شما را واجب است گفتند آن سه چیز چیست ؟ گفت حسرت دینه که از شما گذشت و نتوانید در آن طاعت زیادت کردن و نه گناهان را عذر خواستن و اگر امروزبعذر دینه مشغول شوی حق امروز کی گذاری. (تذکرۀ الاولیاء عطار). امروز به از دینه ای مونس دیرینه دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد. مولوی. - دینه روز، دیروز: درخت پشیمانی از دینه روز در امروز باید که تان بردهد. ناصرخسرو. راهی که زیانکار بود می نمائی، دینه روز بفریادی آمدی، برای کار ناشایسته سبب شدی. (تفسیر بی نام سدۀهفتم متعلق به عبدالعلی صدرالاشرافی). - دینه شب، دیشب. شب گذشته. (ناظم الاطباء). ، نو. تازه. (یادداشت دهخدا). مقابل کهن و دیرینه: چه آویزی در این چون می ندانی که دینه است این مدینه یا کهینه. ناصرخسرو
دینه اتین یا ناصرالدین دینه (1861- 1929 میلادی = 1348 هجری قمری) مستشرق فرانسوی و نقاش غیرحرفه ای. قسمتی از زندگی خود را در شهر بوسعاده در الجزایر گذرانید و در همین شهر طبق وصیت او مدفون گردیددر سال 1927 میلادی مسلمان شدن خود را آشکار کرد و خود را ناصرالدین نامید، تألیفاتی بزبان فرانسه دارد ازآن جمله است محمد، در سیرۀ پیغمبر اسلام که با همکاری سلیمان ابراهیم از فضلای الجزایر نوشته و تابلوهای زیبایی بقلم خود او دارد. نیز از اوست زندگی عرب، زندگی صحرا، اشعه ای از نور اسلام و شرق و نظر غرب. (ازوفیات معاصرین قزوینی) (از دائره المعارف فارسی) (به معنی انتقام یافته) دختر یعقوب پیغمبر از زوجه اولیه و او را جز دینه دختری نبود. (سفر پیدایش 30-21، 34. 10-31) (قاموس کتاب مقدس)
دینه اتین یا ناصرالدین دینه (1861- 1929 میلادی = 1348 هجری قمری) مستشرق فرانسوی و نقاش غیرحرفه ای. قسمتی از زندگی خود را در شهر بوسعاده در الجزایر گذرانید و در همین شهر طبق وصیت او مدفون گردیددر سال 1927 میلادی مسلمان شدن خود را آشکار کرد و خود را ناصرالدین نامید، تألیفاتی بزبان فرانسه دارد ازآن جمله است محمد، در سیرۀ پیغمبر اسلام که با همکاری سلیمان ابراهیم از فضلای الجزایر نوشته و تابلوهای زیبایی بقلم خود او دارد. نیز از اوست زندگی عرب، زندگی صحرا، اشعه ای از نور اسلام و شرق و نظر غرب. (ازوفیات معاصرین قزوینی) (از دائره المعارف فارسی) (به معنی انتقام یافته) دختر یعقوب پیغمبر از زوجه اولیه و او را جز دینه دختری نبود. (سفر پیدایش 30-21، 34. 10-31) (قاموس کتاب مقدس)
دوخه. رنج و بیماری. (ناظم الاطباء). گردیدن سر به عربی. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). دوار و هدام. (المنجد) : و اذا شرب اسبوعاً منع البخارعن الرأس والدوخه والصداع الحار والدوار. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی)
دوخه. رنج و بیماری. (ناظم الاطباء). گردیدن سر به عربی. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). دوار و هدام. (المنجد) : و اذا شرب اسبوعاً منع البخارعن الرأس والدوخه والصداع الحار والدوار. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی)
ده. دیه. قریه. روستا و قصبه. (ناظم الاطباء) : امیر اسماعیل رحمه الله مردمان آن دیهه را بخواند... گفتند که مسجد جامع در دیهۀ ما راست نیاید. (تاریخ بخارا نرشخی ص 21). و دیهۀ مماستین و... بنا کرد بعد از آن دیهۀ فرخشی برآورد. (تاریخ بخارا نرشخی ص 7)
ده. دیه. قریه. روستا و قصبه. (ناظم الاطباء) : امیر اسماعیل رحمه الله مردمان آن دیهه را بخواند... گفتند که مسجد جامع در دیهۀ ما راست نیاید. (تاریخ بخارا نرشخی ص 21). و دیهۀ مماستین و... بنا کرد بعد از آن دیهۀ فرخشی برآورد. (تاریخ بخارا نرشخی ص 7)